بسم الله الرحمن الرحيم
“اذا مات العالم ثلم فی الاسلام ثلمة لا يسدها شیء”
اين بانوی جليل القدر در سال 1313 در خانواده ای اصيل و مذهبی چشم به جهان گشود. در کودکی، درمحضرپدرواساتيد عالم زمان خويش، با نبوغ، پشتکاروجديتی خاص، به فراگيری علوم الهی پرداخت. در همان ايام، حافظ کلام وحی و مفاتيح الجنان گشت. سپس در محضر بانوی مجتهد، امين(ره)، به عنوان شاگرد نمونه، به سخنرانی و فعاليت پرداخت. به سبب هوش سرشاروپشتکار، دوره دبيرستان را که 6 سال بود، سه ساله تمام کرد.سپس در دانشگاه به تحصيلات خويش در رشته ی ادبيات عرب ادامه داد و موفق به اخذ مدرک کارشناسی شد.
در زمان رژيم منحوس پهلوی، با کمال شجاعت ورشادت، با طاغوت زمان، پنهانی و آشکار مبارزه کرد. بعد از اين که ساواک، کانون جهان اسلام را در اصفهان تعطيل کرد، ايشان در سال 1353 مکانی را با نام “کانون تعليمات و تبليغات دينی بانوان اصفهان” ساخت که بانوان بسياری را در آن جا برای تبليغ دين الهی تربيت کرد. اين مکان مقدس با حضور بانوی مجتهد، حاجيه خانم نصرت امين(ره)، افتتاح شد.
ايشان در بسياری از شهرهای ايران از جمله اهواز،آبادان، کرمانشاه، شيراز، دزفول، بوشهر و اصفهان، به تبليغ و ترويخ دين اسلام پرداخت. بانوان تربيت شده ی وی، از اساتيد متبحر شدند. ايشان و مرحوم آيت الله شهيد بهشتی، هر دو از نوادگان آيت الله ميرمحمدصادق خاتون آبادی هستند. شهيد حجت اسلام علی اکبر اژه ای، خواهر زاده ی ايشان و شهيد سيد مسعود سجادی، نوه ی اين بانوی مبارز و فاضل هستند.
در جريان انقلاب اسلامی، همراه با ملت ايران، در تظاهرات شرکت و با سخنرانی های پرشور، به افشاگری جنايات رژيم می پرداخت، مبارزات خود را به صورت علنی ادامه می داد و زنان را درمسير انقلاب رهبری می کرد.
پس از پيروزی انقلاب اسلامی، دامنه ی فعاليت ايشان، درزمينه ی تعليم وتربيت، گسترده تر شد. در زمان جنگ تحميلی ايران وعراق، فعاليت های ايشان در سنگری ديگر، رنگ جديدی به خود گرفت. اين بار اين شيرزن مبارز، درراستای کمک به رزمندگان جبهه های نبرد حق عليه باطل، کمر همت بست و با کمک بانوان اصفهان به ياری آنها شتافت. حضور ايشان در جبهه های غرب و جنوب حتی فاو، بسيار چشم گير و باعث دلگرمی رزمندگان بود. اين بانو ضمن گفتگو و ارشاد رزمندگان و آشنايی با نيازهای مادی و معنوی جبهه ها، سعی در برطرف کردن مشکلات می کرد و به رسالت خانم ها در پشت جبهه ها، جامه ی عمل می پوشاند. ازديگرفعاليت های اين بانوی مکرم، کمک به جنگ زدگان وخانواده های بی پناه بود.
اکثرروستاهای محروم اطراف اصفهان،ازاوايل انقلاب تاکنون، ازخدمات اين بانوی پرتلاش، بهره مند شده اند. اين فعاليت ها و صدها نوع ديگر، قبل از انقلاب اسلامی و پس از آن، همه و همه کارنامه ی درخشان زندگی اين بانوی مبارز، نيکوکار، دلسوز، شجاع، توانمند، خلاق و ….. را درخشان تر می گرداند، که البته در اين جا همه را نمی توان بيان کرد.
فعاليت های اين بانوی فاضل اصفهانی، در دهه های اخير، علاوه بر تربيت بانوان و آموزش دختران جوان طلبه، مديريت بسيار توانمندش در اداره ی کانون تعليمات و تبليغات دينی بانوان اصفهان(اکنون با نام مدرسه علميه حضرت فاطمه محدثه سلام الله عليها) بود. ايشان دراواخرعمر، تفسير قرآن را تدريس می کرد و از اساتيد مجرب برای تدريس در کلاس های مدرسه علميه دعوت می نمود. هر سال تعداد زيادی از خواهران طلبه، از اين مکان مقدس فارغ التحصيل می شوند و به تبليغ و تدريس در مراکز گوناگون مشغول به کار می گردند.
علويه حاجيه خانم فخرالسادات ابطحی که به راستی فخر بانوان ايران بود، از ميان ما رفت. يادگارهای اوهميشه با ما است. خاطرات، درس ها،اميدها،تعليمات وتفسير قرآن، نهج البلاغه و مفاتيح الجنان ايشان، هرگز از ياد نخواهد رفت. پايگاهی که با رنج و مشقت فراوان، برای آموزش بنا کرد، به ياری خدا هميشه پابرجا خواهد ماند. خاطرات وی، در بين آجرهای اين مکان، که با کلمات قرآن و دعای او بر روی هم چيده شده اند، حفظ خواهد شد. او بود که به ما تعظيم در برابر خواست خدا و پيشه کردن صبر را آموخت. عروج روح پر فتوحش را به ملکوت اعلی، تحمل می نماييم.
يادش گرامی و راهش پر رهرو باد
اِن شَاءَ الله
به نام خدا
فروردین 1389
ايام بسيار پر ارج وگرانقدر، ولادت با سعادت حضرت ختمی مرتبت پيامبر رحمت که دين ابدی جاويد و برنامه اش، سعادت کامل انسان و وجودش خير و برکت برای تمام موجودات است. بنيان گذار مکتب اسلام و بنا کننده ی دين در جامعه ای که جز خونريزی و فساد کاری نمی کرد. کار بشر صرفاً فساد و خونريزی است، و ولادت با سعادت بنيان گذار مکتب تشيع، امام جعفر صادق عليه السلام. هر چه اسلام از فقه، تفسير و …. دارد، مديون اهل بيت بخصوص دو بزرگوار، امام صادق و باقر عليهما السلام است. معيارهای حق و باطل امروز، توسط فرمايشات ايشان مشخص می شود.
اميدواريم شاگردان خوبی برای ايشان باشيم.
دروديوار اين جا يادگار بانويی است که از لحظات عمرش کمال بهره برداری را کرد. در شرايطی اين جا را در اين مکان پايه ريزی کرد، که بسيار نا مساعد بود. هم جمعيت منطقه و هم … . وحيداً فريداً اين کار را کرد. بدون کمک و پشتيبانی خاصی، ومرکزی نورانی برای فعاليت های قرآنی و تبليغی شد.
محيط آن روز مملو از فساد بود. جايی برای خانم های عفيف نبود و خانم های خوب، بايد به رنگ جامعه در می آمدند. در آن شرايط، در گوشه و کنار کشور، افرادی اين شرايط را می ديدند و نگران بودند. ايشان در حد توانش برای تغيير اين شرايط کوشيد. امروز همه چيز آماده و در دسترس ما است.
ايشان تا سنی از تحصيلات محروم بود. در عين اينکه در خانواده ی عالمی زندگی می کرد. پدر ايشان هم درسی امام خمينی بودند.امام خمينی(قدس سره)، احترام زيادی برای حاج آقا سده ای قائل بودند. هم از جهت انتساب ايشان به استاد امام خمينی، حاج ميرزا صادق خاتون آبادی و هم به خاطر خودشان، مورد توجه ويژه ی امام بودند. خاندان سالطان العلمايی خانواده ی عالمی بودند.
حاجيه خانم دير شروع به تحصيل کردند. از دانشگاه اصفهان ليسانس ادبيات عرب گرفتند. اگر کسی همت و پشتکار داشته باشد، اگر چه دير هم شروع کند، می تواند به اهدافش برسد.
قبلا خانم ها کمتر به دانشگاه می رفتند. ايشان دير شروع کردند و خيلی زود به ليسانس رسيدند که نشان دهنده ی هوش و حافظه ی زياد است. اراده، همت و حافظه ی بسيار خوبی داشتند. همزمان، تحصيل علوم دينی را هم در خانه داشتندو اشکالاتشان را از ديگرن می پرسيدند. تحصيلات حوزوی را به سبک خاصی طی کردند که در آن روز شگفت آفرين بود. چون همه تصور می کردند زن ها دردروس حوزوی به جايی نمی توانند برسند. گرچه در اصفهان عارفی شايسته و مفسری بزرگ مثل آية الله عظمی حاجيه خانم امين بود، که از کسانی مقام اجتهاد گرفته بودند که در عمرشان فقط به دو نفر اجازه ی اجتهاد داده بودند.
آقای مرعشی نجفی، ازحاجيه خانم امين اجازه ی نقل روايت گرفتند. آن عالم بزرگ، با افتخاراز اين اجازه نقل می کند.
خانم امين، عالمی عارف بود. بدون رياضات سختی که بعضی دنبال می کنند و حتی ديگران را هم به نام سير و سلوک و عرفان منحرف می کنند، ايشان در طريقی معمول (انجام واجبات و ترک محرمات) به مقاماتی رسيد، خدای متعال درون ايشان را مملو کرد. در کتاب نفحات الرحمانيه، عنايات خدا را به خودشان يادآور شده اند. کتاب های بسيار خوب ديگر هم دارند. تنها زن مفسر قرآن هستند. در 60 سالگی شروع به تفسير قرآن کردند، و از خدا توفيق اتمام آن را خواستند. به گفته ی حاج خانم ابطحی، وقتی تفسير قرآن را تمام کردند، دستشان هم از کار افتاد. متاسفانه در جامعه ما کمتر از تفسير ايشان استفاده می شود. استادانی مثل سيدعلی نجف آبادی داشتند که ادعای اعلميت و مرجعيت داشت.
با وجود اين عالمه در اصفهان که بنيان گزارحوزه های علميه بود، و خدمات بسياری کرد، تصور اين بود که خانم امين يک استثنا است و زن ها چنين توانی را ندارند.
در کانون جهان اسلام، از خانم ابطحی دعوت شد برای بانوان جلسه داشته باشند درخيابان آمادگاه.
چهارباغ در اختيار بی حجاب ها بود و هر روز با وضعی عجيب و غريب می آمدند. صد زن چادری به کانون اسلام می رفتند که ساواک ترسيده بود که اين ها چکار می خواهند بکنند.
ساواک مجبورشان کرد قرار داد اجاره ی آنجا را فسخ کنند و درحقيقت آنجا را بست. خانم امين به خيابان ارديبهشت رفتند که فرمانداری و ساواک در آنجا قرار داشت. يعنی آنجا را تعطيل کردند که در چهارباغ نباشند.
خانم ابطحی اولين مقاله اش را درحضور خانم امين قرائت کرد ومورد تشويق شديد خانم امين قرار گرفت.
حاج خانم ابطحی هنگامی با خانم امين آشنا شدند که ايشان 90 ساله بودند. با سختی بچه داری و خانه - داری، در اين کار وارد شدند. نفَس خوبی داشت. افراد، اول مجذوب صفات ايشان می شدند بعد مجذوب گفتارشان . زنان زيادی را با حجاب کردند که روی شوهرانشان هم تأثير گذاشتند.
کم روحانی ديده ام که دراثر ملاقات، افراد را عوض کند که مسير زندگی شان را عوض کنند. شايد چون ايشان به عبادت بسيار مقيد بود. کسی که می خواهد نفس ها را متحول کند، بايد شوری و حرارتی داشته باشد که درون سرد افراد را تغيير دهد. با چند جلسه ديدار افراد عوض می شدند.
همسران ارتشی ها در جلسات عوض می شدند. زندگی ها را متحول کردند. تعدادشان خيلی زياد است . فقط در اصفهان نبود. مطالعات زياد می کردند با اينکه چشمشان هم مشکل پيدا کرده بود. حافظه ای خدا به ايشان داده بود که دعا را حفظ بودند و شرح هم می دادند و يادشان نمی رفت که تا کجا خوانده اند.
دختر 6 ساله شان از دنيا رفت. دامادشان هم همينطور. اما در اثر ايمان قوی، خدا آرامش زيادی به ايشان داده بود.
افراد زيادی در اين کانون نورتربيت شدند.
به تنهايی اين جا را تبديل به يک مدرسه ی طلبگی کردند.
هزينه های بسيار زياد داشت که با زحمت زياد جور می شد.
خيّرها، برای مدرسه و بيمارستان کمک مالی می کنند اما برای اينکارها پول نمی دهند. باز از الطاف خدا بود که از راه های مختلف اين جا را به نتيجه می رساند.
آثار اين شجره ی طيبه که اميدواريم به خوبی آن را ادامه دهيد، باقيات صالحاتی برای ايشان خواهد بود.
در امور خيريه رسيدگی به محرومين می کرد. زن ها الان هم به سختی به مسافرت می روند اما ايشان برای رسيدگی به وضعيت محرومين به روستاها می رفت . غسالخانه نداشتند، با اينکه کار دولت بود، گاهی در روستايی دو ماه می ماند تا حمام برايشان بسازد. مردم نمی دانستند چگونه غسل کنند.
اين ها را می گوييم تا الگو شود که وسعت کار چقدر زياد است تا آخر عمر، ايشان اين کارها را می کرد و جايی هم ثبت نشده است.
در ايران کم داشته ايم. ايشان در ايام جنگ، دائم جبهه بود. وقتی آبادان در محاصره بود و مردها فرار کرده بودند. با وجود توپ و تانک و …. در دزفول، فاو، جزيره مجنون، خرمشهر و … می رفت و در روحيه دادن به سربازان و خانواده هايشان بسيار کمک می کرد. برای خانواده ها، درس عقيدتی، سياسی و …….. داشت. حضور دراوج جنگ،درخط مقدم! هنگامی که آبادان درمحاصره بود، ازبيراهه ازماهشهربه آنجا رفته بود. اين جا(اصفهان)، کمک جمع آوری می کرد، برای جبهه!
ارتباط ايشان با علما زياد بود. زن ها با علما رابطه ندارند ولی ايشان مستقيم با ايشان صحبت می کرد و گزارش می داد.فعاليت های ارزشمندی داشت. به ويژه به خدمت امام خمينی و آيت الله مشکينی می رفتند. بارها به منزل آيت الله مشکينی برای گزارش رفته بودند.
فاز ديگرزندگی ايشان، فاز سياسی بود. افراد را تشويق می کرد و حاضر در صحنه بود. يک بار هم در انتخابات شرکت کرد. اينها نشان از اميد و اراده ی قوی وتلاش خستگی ناپذير ايشان بود.
فاز ديگرسفرهای زيارتی ايشان بود. تا سال آخرعمر حج عمره را رفتند. درسفرها راه و رسم بندگی را به هم سفرهايش می آموخت. روحيه ی بانشاطی داشت. مؤمن ، صورتی مهربان دارد. اولين بار که با کسی حرف می زد انگار سال ها او را می شناخت. عاش سعيدا. در زير فشارها، روحيه اش را نمی باخت. 75 سال عمر کردند، کم بود اما از لحظات عمرشان، به خوبی استفاده کردند.
خدا به صاحبان علم درجات بالامی دهد. به نظر من ايشان به زن ها شخصيت، اتکا به نفس وخود باوری داد. نشان داد خدا در وجود زن ها چه قوايی قرار داده است.
غرب، انسانيت زن را فدای شهوت و …می کند. چه بسا شرايط اگر بهتر بود، ايشان بهترهم کار می کرد. اين،نشان می دهد خدا چه نعمت ی به خانم ها داده است. پاکی، علم، خدمت، اخلاص از صفات ايشان بود. ايشان دست پرورده ی خانم امين و رشد يافته ی مکتب حضرت زهرا بودند.
بسيار افرادی که در زمين راه می روند و مرده های متحرک اند. اما عالم، مرگ ندارد. اينها ارواحشان زنده است. نبايد آنها را جزو مرده ها حساب کرد.
به علم زنده اند به بندگی و خدمت خدا.
خدايی است که کسی يک عمر زندگی کند و کسی از ايشان ناراضی نباشد.
خدا درجات همه شان را عالی کند، از طبقات نوربه ايشان بدهد، هم نشين اوليا کند، از راحتی و مغفرتش برآنها بيفزايد. به بازماندگانشان صبرواجرصبر بدهد.ما را قدردان اينگونه افراد مثل حاجيه خانم همايونی، که اکنون زنده اند، بفرمايد.
خدا عاقبت مارا ختم به خير کند. ما را آمرزيده به پيشگاه خودش ببرد. خانم ابطحی را ازاين مجالس بهره- مند کند و بر درجاتشان بيفزايد. شرِ اشرار را به خودشان برگرداند، امام عصررا از ما خوشنود کند. فردای قيامت ما را از شفاعت اين خاندان بهره مند بفرمايد.
فروردين 1389
رحلت حاجيه خانم ابطحی را به بيت ايشان و امام زمان عليه السلام تسليت عرض می کنيم.
برای شادی روح ايشان، فاتحه ای قرائت فرماييد.
.
بسم الله الرحمن الرحيم
يَرفعُ اللهُ الذينَ آمَنوا مِنکم وَالذينَ اوتوا العلمَ دَرجاتٍ.
از خصوصيت های خاص حاج خانم، اطلاعی ندارم. ولی چيزی که بارز است و همه می دانند، تلاش علمی چندين ساله ی ايشان است که قابل تقدير است. تلاش علمی ايشان، بعدازانقلاب آغاز نشد که تحت تأثير بعضی جوها قرار گرفته باشند،ازآن سال هايی که خيلی سال های سختی برای کارهای مذهبی و فرهنگی بود، ايشان کار علمی شان را جدی آغاز کردند، که بسيار قابل توجه است. شايد ما هم يادمان نيايد که چقدر سخت بود. تا اين اواخر هم بايد از رئيس شهربانی اجازه گرفته می شد.
شايد از مهم ترين خصوصيات هم همين باشد. در آيات و روايات که نگاه کنيم اهميت کار ايشان را می يابيم، چون ايشان عالم، عاملی هم بودند :
اذا مات العالِم ثَلُم َفی الاسلام ثلّمةٌ لايسدُّها شیءٌ. نقصی در اسلام پيش می آيد، که چيزی جای آن را نمی گيرد. شايد ما عملاً نبينيم، واقعيتی است اين ثلمه که روايت به آن اشاره می کند.
در روايت ديگری داريم: چيزی که بيشتر از همه شيطان را شاد می کند، مرگ عالم است.
روايت ديگر: واقعيت عبادات هم بستگی به علم و معرفت دارد. عبادتی که همراه معرفت باشد، درجه و مقام می آورد.
می دانيد که دو جوردرجه ومقام داريم. سوره ی واقعه: در بهشت بعضی ها را نعمت کثير می دهند بعضی ها را درجه شان را بالا می برند.
اگر بين السابقون و اصحاب يمين مطالعه کنيد، مقام و درجه را به السابقون که مقربند، می دهند، يا آنها که در دعای ندبه می خوانيم: يا علی شيعتک علی منبر من نورٍ مبيضةً وجوههم حولی فی الجنة و هم جيرانی
آنها در بهشت همراه من هستند، بر منبرهايی از نور نشسته اند و همسا يه های من اند. اين مقام با معرفت حاصل می شود.
آنها که می پرسند چرا ما کوريم، گويند در دنيا از نظر معرفتی، کور بوديد.
خصوصيت خاص ايشان اين بود که از جوانی تا آخر عمرشان، به مسائل علمی می پرداختند.
پيامبر می فرمايند: کسانی که طالب علم اند، طلبه و اهل علم اند، خودشان دارای مقام اند، تازه آنها که به اينها کمک می کنند اينها باانبيا هستند. خود کسب علم مقام دارد و کمک به کسب علم هم همينطور.
خصوصيت دوم ايشان: نه تنها خود اهل علم بودند، بلکه در جهت کمک به اهل علم و طلاب ، از هيچ کوششی دريغ نمی کردند. از مالشان کمک می کردند. عمده ی هزينه ی اينجا را از خود می دادند.
روايت ديکری از پيامبر صلی الله عليه وآله: سه دسته اند که آسمان ،زمين، ملائکه ، شب وروز برايشان استغفار می کنند؛ دسته ی اول علما، دوم متعلمون و سوم اسخياء. هر سه تای اين ها در وجود حاج خانم بود.
در جهت بهترين کارها که آموزش علم است، ايشان هزينه می کردند.
ملائکه و ….. از هر سه جهت برای ايشان استغفار می کنند. اين ها شوخی نيست. خيلی ها اين ها نصيبشان نشده است. بعضی اصلا علم نصيبشان نشده است. حتی در بعضی مواقع، نمی دانند اهل علم يعنی چه؟
فکر نکنيد اهل علم، افرادی سر بار جامعه اند يا توان کار ديگری نداشتند يا آخرين شغل ها را انتخاب کردند. اين ها بهترين شغل ها را انتخاب کردند. بهترين علم هم علم اديان و دين انسان است و بهترين کارها پرداختن به علم است و ترغيب بچه هامان به فراگرفتن علم. افتخار کنيم که مبلغ دين و علم هستيم. مگر روضه خوانی ابولفضل و امام حسين عليهما اسلام مقام کمی است. در اين فضا نفس کشيدن خيلی خوب است. اين بهترين شغل است.
جايی پيامبر کفششان را در آوردند چون محل مدرسه بوده است. روايت ديگر: روز قيامت سه دسته شفاعت می کنند؛ اول انبيا، دوم علما وسوم شهدا. بالاترين درجه بعد از پيامبران، علما هستند و فوق شهدا هستند در قيامت. خيلی مقام بزرگی است کسی توفيق يابد اهل علم باشد.
در آيات و روايات می بينيم که خدا می گويد: آنچه براشون تضمين شده، مردم دنبالش می دوند.
اگر پدرتان می گفت من نصف هزينه ی تو را تأمين می کنم، باور نمی کرديد. خدا گفته من رزق شما را تضمين کرده ام. مردم دنبال رزق می دوند که برايشان تضمين شده است. آن چيزی که بايد دنبالش بدوند، علم است، معرفت است، با عبادت هم می توان آن را کسب کرد، که روز قيامت ابزار ما است. بايد معرفت داشته باشيم. فقط معرفت ابزار ما است در روز قيامت وگرنه ابزار استفاده از نعم معنوی را نخواهيم داشت.
بهترين مردم کسانی اند که قرآن تعليم می دهند يا خودشان می آموزند. انسان اهل تعليم و تعلم بخصوص تعليم وتعلم قرآن، مقام بالايی دارد. الحمدلله که حاج خانم جزو سه دسته بودند.
تازه خصوصيت های خاص اخلاقی شان را اطلاع ندارم. انصافاً زن شايسته ومتدينی بودند. همين که اهل علم بودند و سخاوت داشتند، بسيار قابل تقدير است. انشا الله که مورد رضايت پيامبر و ائمه واقع شده است. ما هم به نوبه ی خود برايشان طلب استغفار و علو مقامات ودرجات می نماييم. انشا الله خدا هم به ما چنين توفيقاتی بدهد.
اگر کسی بتواند در زمينه ی مسائل علمی، بخصوص الان که وهابی ها به شيعه حمله کرده اند، کسی بتواند از نظر مالی، علمی و … کمک کند بسيار خوب است.
اهل سنت و ابر قدرت ها از بابت شيعه خود را درخطر می بينند. اخباری است که نقشه هايی را دارند طراحی می کنند .مثل تخريب حرم عسکريين و الان کشتار شيعه و سنی. با پشتوانه ی وهابی گری. ما با پشتوانه ی قوی علمی بايد وارد شويم و محدود به محله ی خود نباشيم و در مقابل عقايد بسيار خطرناک وهابی گری، مطالعه ی شيعی داشته باشيم تا باآنها مبارزه کنيم. در خيلی جاها رخنه کرده اند. خدا لعنت کند آل سعود را که انقدر هزينه می کنند در کشتن شيعه. معطل مقامات دولتی هم نبايد بشويم. کمک قم بسيار اندک است يا اصلا کمک نمی شود. معضل زمين در اين قسمت شهر خيلی مهم است اگر کسی کمک کند تا حوزه ی آبرومندی در اينجا ايجاد شود، بهترين خيرات برای حاج خانم ابطحی است. صرف تربيت چند طلبه فقط نباشد. طلاب بايد آشنا به زبا ن های مختلف باشند و کار انجام دهند . باعث شادی روح حاج خانم ابطحی خواهد شد.
خدا به ما توفيق دهد ما حق ايشان را دراين مجموعه ها ادا کنيم و به ما هم توفيق دهد.
شادی روح شهدا، امام خمينی و حاجيه خانم ابطحی صلوات ختم کنيد.
به نام خدا
آشنايی من با حاج خانم ابطحی، از 25 سال پيش بود. زمانی که می آمديم خدمت حاج خانم ابطحی، کانون به اين صورت الان نبود و زير نظر حوزه ی علميه قم نبود. راه خيلی طولانی طی می کردم، بچه به بغل، در کلاس ها شرکت می کردم. غير از متانت، بزرگی، صبر و شکيبايی، ار ايشان نديدم. اين لحظات آخرکه خدمتشان بودم، هربار می گفتم دکتر شما کيست؟ می گفتند خدا. يکی از کسانی بودند که راضی به رضای خدا بودند.
در جبهه های جنگ، فعاليت های زيادی داشتند. حاج خانم آمبولانس می گرفتند و می فرستادند به جبهه های جنگ. همزمان در کلاس درس و در جبهه بودند.
يک روز به من گفتند: در زمان شاه، جاهايی برای تبليغ رفته ام که مردم غسل کردن را هم بلد نبودند. به قدری بی اطلاع از مسائل دين بودند که يک سطل آب را در آفتاب می گذاشتند تا گرم شود. سپس می ريختند سرشان و می گفتند پاکی را سر می کنم، نجسی را در می کنم.
به قول قديمی ها، پشت کوه قاف برای تبليغ می رفتند. جاهايی که من جرأت رفتن نداشتم(مسير طولانی و سخت).
آياتی در قرآن هست که من مطمئنم در شأن حاج خانم هستند.
مامی تونيم آيات قرآن را زنده کنيم و روح خودمان را بسازيم.
“يوم لاينفع مالٌ و لابنونٌ لا من اتی الله بقلب سليم": از امام صادق عليه السلام پرسيدند: چه کسی با قلب سليم وارد قيامت می شود؟فرمودند: کسی که وارد صحرای محشر شود و جز ذات مقدس همايونی در قلبش نباشد.
حاج خانم عاشق طلبه ها و بچه ها و دنيا بودند، چون عقيده داشتند” الدنيا مزرعة الآخره” يعنی انسان در دنيا برای آخرتش می تواند کاری بکند.
حضرت داوود در يکی از مناجات هايشان می فرمايد: “الهی لکلّ مَلک خزانة…….” يعنی خدايا برای هر ملکی(پادشاهی) خزانه ای است. خزائن تو چيست؟ خدا فرمود: گسترش خزائن من از عرش بيشتر است، از کرسی هم وسعتش بيشتر است، بويش از بهشت خوش بوتراست، زینت خزانه ی من، از ملکوت مهم تر است، زمين خزائن من، معرفت،آسمانش ايمان، خورشيدش شوق، ماه آن محبت، ابرش عقل، و ثمره اش طاعت است.
سپس حضرت داوود می فرمايد: آیا خزانه ات که در آن جاداری، علائم ديگری هم دارد؟
خدا گفت: 4 علامت ديگر هم دارد. آنها، علم، حلم، صبر و رضا هستند. سپس داوود گفت: آن خزانه ات چيست؟ خدا سه بار گفت: هی القلب، هی القلب، هی القلب.
حاج خانم يکی از کسانی بودند که با قلب سليم خدا را ملاقات کردند. برای همين به خودم اجازه دادم که بگويم آيه در شأن ايشان نازل شده است.
افتخار می کنم که در سطح استان اصفهان، من يکی از شاگردان کوچک ايشان بودم.
من خيلی زود ار حاج خانم جدا شدم و هميشه افسوس می خوردم که چرا رفتم ميان مردم و از حوزه جدا شدم.
خدا را به جد اين سادات قسم می دهم که ايشان را با جدشان، انبيا و اولياء محشور کند. همين طور که در خوابی ديده بودند که ايشان در محضر پيامبر در حال مباحثه هستند و حاج خانم امين هم به پيشواز ايشان رفته اند.
وظيفه ی ما اين است که راه حاج خانم ابطحی را ادامه دهيم وقدر علمايی را که زنده اند بدانيم.
دو نمونه رسید از کمک های حاجیه خانم ابطحی به جبهه ها: