از امور دنیایی هر چه میشنوی، بعد که میبینی، کوچکتر از آن است که شنیدهای.
اما از امور آخرتی هر چه میشنوی، بزرگتر از آن است که میشنوی.
هر چه بزرگش کنند، باز هم بزرگتر است!!
هر چه درباره خدا و اهل بیت میشنوید، باز هم بزرگترند.
خوشا به حال کسی که الان بزرگ بشنود و از دنیا کوچک بشنود.
ذکر دنیا را برای خودتان و دیگران نکنید؛ نیستی را که ندیدهاید و نگفتهاید، دیگر نیست!
امور اخروی را هی بگویید و بشنوید و بزرگش کنید.
برای خدا و اهل بیت بلند بدوزید.
هر چه می توانید بزرگ تر بدوزید.
یا مظهر العجایب
علی علیه السلام مظهر العجایب نامیده شده است.
مظهر العجایب یعنی کمی قدرتشان از ما بیشتر است؟!!!!!
ما تصورش را نداریم.
عجیب ترین ظهور علی بن ابی طالب، ظهور حسین بن علی علیه السلام است.
به عبارت دیگر مظهر اتم و اکمل مظهر العجایب،
ظهور حسین بن علی علیه السلام است.
دیگر هم ظاهر نمی شود.
در عوالم دیگر هم کسی نمی تواند ظاهر کند.
در حادثه عاشورا نقش بانویی ارزشمند و توانا به نام دلهم همسر زهیر ابن قین به چشم می خورد.
زهیر بن قین از طرداران عثمان بود و دوست نداشت با امام حسین علیه السلام ملاقات کند.
تا این که در جایی بر حسب اجبار با امام هم منزل شد.
امام شخصی را به سراغ زهیر فرستادند و او را احضار نمودند.
دلهم با روشی ارشادی به شوهرش گت: سبحان الله آیا شرم نمی کنی؟ فرزند پیامبر دارد تو را می خواند اجابتش نمی کنی؟
می رفتی و به سخنانش گوش می دادی. زهیر بی آن که از این امر خوشش بیاید
به نزد آن حضرت رفت و دیری نپایید که با شادی و چهره ای درخشان بازگشت.
او به کلی عوض شده بود. زهیر ذوب در امام شده بود. همه چیزش فرزند حضرت زهرا بود.
زهیر تمام حقوق شرعی همسرش را پرداخت نمود.
اما شکوه وداع این زن را دقت کنید
با گریه سوزناکی به شوهرش گفت:
ای زهیر خدا تو را پاداش خیر عطا کند. از تو می خواهم در روز قیامت نزد جد حسین بن علی علیه السلام مرا یاد کنی.
روح بزرگ این بانوی فداکار موجب شد که تاریخ را به گذشت و ایثار و معرفت خود گواه سازد.
منبع: زنان در نهضت عاشورا، ملیحه خادری، ص 11
ام عمرو شیر زنی که شوهر و پسرش در کربلا شهید شدند.
عمرو بن جناده نوجوانی نابالغ بود که قبل از او پدرش شهید شده بود.
مادرش زنی بود که از سرچشمه ایمان سیراب گردیده بود و دلی سرشار از ثبات و اطمینان داشت
با وجود این که شوهرش به شهادت رسیده بود هنوز هم عطش ایثار و جانفشانی اش فروکش نکرده بود.
به پسرش گفت: فورا حرکت کن و در برابر حسین فرزند رسول خدا با دشمن بجنگ. تا کشته شوی.
پسر گفت: مادر جان کوتاهی نخواهم کرد. او که شایسته شهادت شده بود، به میدان رفت، رجز خواند و با ایمان جنگید.
دشمن سرش را برید و به طرف خیمه انداخت. مادرش مثل ام وهب سر بریده عزیزش را برداشت و گفت: احسنت یا قره عینی.
سپس او را به سمت دشمن پرتاب کرد.
ام عمرو نیز رجز خواند و بر دشمن حمله کرد و دو تن از دشمن را کشت تا این که امام او را به خیمه بازگرداندند.
منبع: زنان در نهضت عاشوره، ملیحه خادری، ص 13.
در روز عاشورا مادران، زنان، خواهران و دختران بسیاری بودند که مردان خود را به مبارزه در راه امام حسین (علیه السلام)
ترغیب و تشویق می کردند.
ام وهب یکی از آن ها بود که به فرزندش فرمود: برخیز ای پسرم
فرزند دختر رسول خدا را یاری کن. فرزندش به میدان رفت و جمعی از کفار را به درک رساند.
لحظه ای برگشت نزد مادر و سؤال کرد: مادر از من راضی شدی ؟ ام وهب گفت: پسرم بر گرد و در یاری فرزندرسول خدا نبرد کن.
وهب به میدان بازگشت و جنگید. دشمن دو دستش را قطع و اسیرش کردد و سرش را بریده و به طرف مادرش پرتاب کرد.د
این مادر ولایتی سر را بوسید و با سرفرازی لب باز کرد و گفت: چیزی را که در راه خدا دادم پس نمی گیرم و سر را به طرف دشمن پرتاب کرد
منبع:زنان در نهضت عاشورا ،ملیحه خادری ،ص12