در این پست پاورپوینت آموزش داده میشود.
او میگفت:
اسم اعظم همان است که انسان مضطرّ آن را می خواند
و به اجابت میرسد.
همیشه هم نزد یک نفر نیست.
ممکن است موقت به کسی داده شود.
(به اضطرار و به شدت فقر ذاتیاش).
آن ها که دائم در اضطرارند، دائم اسم اعظم را دارند.
اسم اعظم، فضیلتی بر اسماء دیگر ندارد.
یعنی اسم صغری برای خداوند متعال نیست که اسم اعظمی باشد.
باید به حقیقت اسماء الهی پی برد و با حقیقت خواند.
چه اسمی از اسم حسین علیه السلام بزرگتر:
نحن و الله اسماء الحسنی
آن هایی که همیشه با امام حسیبن علیه السلام درمعیت هستند،
با اسم اعظم همنشینند:
“و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین”
با معیتِ اسم اعظم، می شود به مقام عندیت رسید که همان مقعد صدق است.
“فی مَقعدِ صِدقٍ عِندَ مَلیکٍ مُقتَدِر”
اصلا
معیت با امام حسین علیه السلام، عین عندیت است.
آیا ملیک مقتدر غیر از امام حسین علیه السلام است؟!
"یَومَ یَنظُرُ المَرءُ ….وَ یَقولُ الکافِرُ یَا لَیتَنی کُنتُ تُراباً" نبأ/40
چرا کفار وقتی عذاب قریب را دیدند، میگویند: ای کاش خاک بودم؟
مگر خاک بودن چه خصوصیتی دارد و اگر خاک میبودند، چه سودی میکردند؟
رسول اکرم صلی الله علیه و آله، کنیه علی علیه السلام را “ابوتراب” قرار داد.
پس هر کس خودش را در درگاه اهل بیت کوچک بداند،
به عبارت دیگر، “خاکی” شود، پدرش میشود، امیرالؤمنین علیه السلام.
کفار وقتی عذاب را دیدند، این را میفهمند و میگویند:
“ای کاش خاک بودم و از محبت علی علیه السلام، چیزی پیش میفرستادم".
علی علیه السلام صاحب زمین و حجت خدا روی زمین هستند.
زمین مال ما نیست بلکه مال علی علیه السلام است.
بقا و سکون زمین هم از علی علیه السلام است.
هنگام قیامت که کافر، قرب الهی شیعه را میبیند، میگوید ای کاش تراب بودم.
عباية بن ربعى گويد: به عبد الله بن عباس گفتم: رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از چه رو على عليه السلام را ابو تراب ناميد؟ گفت: از آن رو كه على عليه السلام صاحب زمين و حجت خدا بر اهل آن پس از رسول خداست، و بقاى زمين و آرامش آن به او است، و از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شنيدم مىفرمود: چون روز قيامت شود و شخص كافر پاداش و نزديكى و كرامتى را كه خداى متعال براى شيعيان على آماده نموده، ببيند، گويد: (اى كاش من ترابى بودم) يعنى كاش از شيعيان على (ابو تراب) بودم. و اين است معناى اين آيه كه كافر گويد: كاش من تراب (خاك) بودم."علل الشرائع، الشيخ الصدوق، ج 1، ص 156″
علامه مجلسى رحمه الله در بيان اين جمله گويد:
ممكن است ذكر آيه در اينجا براى بيان علت ديگرى در نامگذارى آن حضرت به ابو تراب باشد، زيرا شيعيان او به جهت تذلل بيش از اندازه و تسليم بودن در برابر فرمان هاى حضرتش تراب ناميده شده اند؛ چنان كه در آيه كريمه آمده و چون آن حضرت صاحب، پيشوا و زمامدار آنهاست، ابو تراب نام گرفته است.
1. در سایت
civilica
می توانید همه همایش هایی را که
در سطح کشور
در حال اجرا
هستند، ببینید
و اگر خواستید در آن ها شرکت کنید.
2. در سایت
پایگاه کتابخانه ملی ایران
همه کتاب هایی را که در ایران منتشر شده اند،
ببینید.
3. در سایت
lib.ir
می توانید بفهمید که کتاب مورد علاقه تان
در کدام کتابخانه است.
نحوه دستور قرآن به ذکر:
وَ اذکُر رَبّکَ فِی نَفسِکَ تَضرّعاً وَ خِیفَهً
وَ دونَ الجَهرِ مِنَ القَولِ بِالغُدُوِّ وَ الاصَالِ وَ لاتَکُن مِنَ الغَافِلینَ (اعراف/205)
پروردگارت را درون خودت با حالت تضرع و خوف یاد کن،
بدون سر و صدا در صبح و شام.
ذکر مقاماتی دارد:
از زبانی به قلبی و توجه به اسماء حسنای الاهی در باطن می رسد
که یکی از آن ها اسم رب است.
این ذکر آثاری دارد که آیه ی بعد این آثار را می گوید:
اِنَّ الذَّینَ عِندَ رَبِّکَ لایَستَکبِرُونَ عَن عِبادَتِهِ
وَ یُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ یَسجُدُونَ (اعراف/26).
اولین اثر این است که اگر کسی مداومت بر ذکر رب داشت،
و ذکرش هم همراه با تضرع و خوف بود،
مقام «عند الرب» پیدا می کند.
یعنی خدای متعال حجاب بین شما و خودش را بر میدارد.
مثل شهدا که عند الرب هستند و حیات طیبه دارند.
پس حضور خدا را درک میکند (موانع مانع درک حضور و احاطه پروردگار برداشته میشود)
و به رویت باطنی میرسد.
مداومت به این کار، سبب برداشتن استکبار عبادت خدای متعال از انسان میشود.
( استکبار یعنی کبریایی برای خود دست و پا کردن، خود را دیدن و از خشوع محض بیرون آمدن)
معنی عبادت همین است که نداری خود را در برابر خدا درک کنیم.
غفلت، مانع این حالت بندگی و خضوع میشود
و انسان را به استکبار میرساند.
هر نوع حساب و کتابی در مقابل خدا برای خود باز کنیم،
استکبار بر خداست.
حتی اگر برگردد به این که خدای متعال چیزی به ما داده است
و در مقابل خدای متعال روی آن حساب میکنیم.
شیطان هم گفت مرا از آتش آفریدهای که در مقابل گِل احترام دارد!!
حساببازکردن روی خود این است که
انسان روی خودش، تواناییهایش، قدرت، ثروت،
جوانی، آبرو، شهرت و نشست و برخاستهایش حساب کند.
منبع: سید محمد مهدی میر باقری