اباصالح(4)
18 آبان 1391
صدای کسی خسته ام نمی کند
و نغمه و آوازی شادم نمی نماید
غرق در انتظار صدای پسر بانویم فاطمه ام
قامت مولایم علی
و منتقم سرورم حسین
بر این دردمند جا مانده رخ بنمای
کعبه ام، به کعبه تکیه کن.
و بگو کیستی!
من منتظر ندای توام.
نعلین استواری بر اسب خویش این بنده ی عاصی ببند تا خروشی کند
و بی رقیب بتازد
که فکرش همه پرواز است.
و خیال پرواز دارد، که بالش ندای توست.
مولای من نامت را بگو
که همه بدانند در هیچ بودن همه چیز هست.
که تو همه چیز دنیا و آخرتی.
ادامه دارد