گنجینه اسرار
سرّی اندر گوش هر یک، باز گفت باز گفت: این راز را باید نهفت
با مخالف، پرده دیگرگون زنید با منافق، نعل را وارون زنید
خوش ببینید از یسار و از یمین ز آنکه دزدانند ما را در کمین
بی خبر، زین ره نگردد تا خبر ای رفیقان، پا نهید آهسته تر
پای ما را نی اثر باشد نه جای هر که نقش پای دارد، گو میای
کس مبادا ره بدین مستی برد پی بدین مطلب، به تردستی برد
در کف نامحرم افتد، راز ما بشنود گوش خران، آواز ما
راز عارف بر لب عام اوفتد طشت اهل مهنی از بام اوفتد
عارفان را قصه با عامی کشد کار اهل دل به بدنامی کشد
این وصیت کرد با اصحاب خویش تا به کلی پرده برگیرد ز پیش
گفتشان کی سر خوشان می پرست خورده می از جام ساقی الست:
اینک آن ساقی به کف ساقی منم جمله اشیا فانی و، باقی منم
در فنای من شما هم، باقئید مژده ای مستان که مست ساقئید
منبع: گنجینه اسرار، عمان سامانی، ص 75.
سم الله الرحمن الرحیم
روز پنجشنبه 19/3/90 ساعت 8 صبح، به یاری خداوند متعال، خانم ها:
1) سمیه شجاعیه(سیره حضرت معصومه سلام الله علیها)
2) زینب حاجی پور(نقششهدای روحانی در دقاع مقدس باتكيه برزندكي نامه ده شهيد)
3) فاطمه صادقیات(نبوت وخاتميت پيامبراكرم صلي الله عليه وآله)
با حضور استاد داور، حاجیه خانم منانی، از پایان نامه خود دفاع خواهند کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
قبل از این، ترجمه ای از آیه ی 45 سوره نحل، بیان کرده بودیم.
اکنون دوباره آن ترجمه را در معرض دید همه قرار می دهیم. البته این بار ریشه ی لغاتِ استخراج شده از کتب لغت که سبب این ترجمه شده اند نیز، در معرض دید همگان قرار می گیرد:
أَ فَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السيِّئَاتِ أَن يخْسِف اللَّهُ بهِمُ الأَرْض
أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَاب مِنْ حَيْث لا يَشعُرُونَ.
ریشه لغات:
مکر: تدبیر وتقدیر برای ضرر رساندن، پوشاندن عملی که به شخص ديگر با تدبير و تقدير، ضرر بزند. کفار، در تدبير و فکر در اخلال، افساد، تضعيف و نابودی حق مدام کار می کنند.
کيد قوی تر از مکر است. حيله هم برای نفع و هم ضرر است. خدعه نيز، پنهان کردن چيزی است که بايد آشکار باشد[1].
سوء: چيزی که در ذات بد باشد.
فرق بین سوء، قبح، ضرر و فساد: سوء، در برابر حسن است. ضرر در مقابل نفع است و در چیزی است که دانسته نیست. در قبح، صورت کار ملاحظه می شود چه در گفتار، چه در عمل يا موضوع. فساد در مقابل صلاح است و اختلال در عمل يا نظر وغيره است. پس سوء در چیزی است که دانسته انجام شود، نیکو نباشد و اعم از جهت صورت و غیره است.
سيئه صفت است بر وزن فعیله و جمع آن، سیئات است. صفت بودنش، دلالت بر دلالت شدیدتر و مؤکدتر از سوء می کند که اسم است.[2]
ال در “السيئات” را اگر جنس بگيریم، يعنی تمام زشتی ها.
“خسف الله به الارض": خدا او را از زمين ناپدید کرد.[3]
فرق بين خسف، کسف، غور و سيخ: مواد کلماتشان را بررسی می کنيم؛ حرف خاء حلقی است. کاف، بالای حلق است. پس در خسف، شدت فرو رفتن در برابر کف است. غور، مرکب از حرف حلقی و حرف لین است، پس دلالت بر نفوذ دقيق و ورود لطیف دارد. اما سيخ،خاء در آخر و حرف لين را در وسط دارد پس دلالت بر دخول جزئی با لین و سپس ثبوت و شدت می کند. خسف از نظر لفظ و معنی نزديک به ماده ی خزی، خسر، خسّ، خشع و خضع است.[4]
أتی: آمدن به سهولت و به جريان طبيعی، چه لازم چه متعدی، چه در مکان، چه در زمان، و چه فاعل و مفعول معقول يا محسوس باشند.[5]
عذب: موافق طبع و مقتضی حال، عذاب با داشتن الف، امتداد را می رساند.[6]
شعور: ادراک دقيق[7]
ترجمه:
پس آيا کسانی که تمام زشتی ها را تدبير کردند، از اينکه خدا در زمين فرو بَرَدِشان (تا به کلی محو شوند[8]) يا آنچه را که موافق طبع کدرشان است به طور مستمر[9] (عذاب)، از جايی که ادراک دقيقش نمی کنند(ناگهانی)، به راحتی برسرشان بفرستد، اطمينان يافتند!!
[1] . حسن، مصطفوی، التحقيق فی کلمات القرآن، ج 11، ص 144.
[2] . همان، ج 5، ص 253.
[3] . سيدعلی اکبر، قرشی، قاموس قرآن،ج 2، ص 247.
[4] . حسن، مصطفوی، ، ج3، ص 58.
[5] . همان، ج1، ص 30.
[6] . همان، ج 8، ص 67؛ سيدعلی اکبر، قرشی، ج 4، ص 43.
[7] . همان، ج 6، ص 75.
[8] . حسن، مصطفوی،، ج 3، ص 57.
[9] . همان، ج8، ص 67.
با نام خدا
منظور از اینکه در زمان ما با فشار یک دکمه می توان انفاق کرد، این است که با استفاده از اینترنت یا دستگاه خود پرداز، راحت می توان به حساب های خیریه و افراد محتاج پول واریز کرد و خیلی راحت، بدون اینکه کسی هم متوجه شود، کار خیر انجام داد.
یادش به خیر، حاجیه خانم ابطحی مؤسس فقید مدرسه مان همیشه می گفتند:
مبادا شیطان دستتان را بگیرد و نگذارد انفاق کنید!!
و می گفتند: خدایا به پیامبرش گفته است که:
صدقات را از مردم بگیر و برایشان طلب اسغفار کن.
بسم الله الرحمن الرحیم
ای خدای مهربان
عزیزتر از دل وجان
تازه دارم می فهمم که تو چه عظمتی داری!!
بیش از این هم خودت را به من می شناسانی؟!
در این باقیمانده ی عمرم، به عمق قرآنت پی خواهم برد؟!
مرا ببخش که همیشه در کنارم بودی و چقدر به تو بی لطفی کردم!!
و در کنارم بودی و قدر تو را نمی دانستم!!
فکر می کردم خیلی خدا پرستم، اکنون می فهمم اصلاً تو را نمی شناختم!!
چرا انقدر ما را دوست داری؟!!
چرا ما را غرق در نعمت کرده ای؟!
با این همه لطف، و مهمان نوازی ات، نکند خود را ببازم!!
نکند یک لحظه از تو غافل شوم!! تو که هرگز از من غافل نشده ای!! شرمنده ام
خدایا حسرتم از هم اکنون شروع شده است زیرا لحظاتم را بدون تو گذراندم!
شکر شکرت که مرا بیدار کردی!
با نام خدا
در آیه ای از قرآن می خوانیم که:
” و مِن آیاته اَن خلقَ لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودةً و رحمةً “
در این آیه مخاطب مردها هستند یا هم زنان و هم مردان؟
به آیه ی دیگر دقت کنید:
” هو الذی خلقکم منِ نفسٍ واحدةٍ و جعل منها زوجها لیسکنَ الیها فلمّا…..". (اعراف/189)
با استفاده از آیه ی اعراف، می فهمیم که ضمیر"کم” در آیه ی اول به مردان بر می گردد.
پس هدف از ازدواج در مرد، آرامش است.
اما زن، هدفش از ازدواج، کسب پشتوانه است. زن ها آرامش نمی خواهند، گرچه نتیجه ی پشتوانه دادن، آرامش خواهد بود.
زن= منبع آرامش مرد= محتاج شدید به آرامش
زن باید آرامش بدهد و مرد موظف است پشتوانه کند.
مرد سر پا می ایستد تا پشتیبانی زن کند(الرجالُ قوّامون علی النساء).
یکی به جای مادر، همیشه باید قربان صدقه ی مرد برود تا سر پا باشد!!(مرد نباید بخوابد در حالی که از زنش ناراضی است).
دیده اید دخترها خیلی بابایی اند، چون بابا پشتوانه است. این را نسبت به شوهرش هم باید احساس کند.
اگر این درست شد، زن دیگر طلبکارانه محبت نمی کند.
مادر چطور قربان صدقه ی بچه اش می رود و بی حساب عشق می ورزد، به شوهر هم حساب نشده عشق بورز.
وقتی مرد به آرامش رسید، آن وقت بین شما موّدت و رحمت ایجاد می شود.
یک نمونه از پشتیبانی مرد، دادن مهریه است(پشتوانه ی اقتصادی) و این مهریه را باید مثل عسل تقدیم کند(نحلةً)
زن که تأمین شود آرامش می دهد!!
دوره تخصصی: حجت الله رحمانی