گنجینه اسرار
سرّی اندر گوش هر یک، باز گفت باز گفت: این راز را باید نهفت
با مخالف، پرده دیگرگون زنید با منافق، نعل را وارون زنید
خوش ببینید از یسار و از یمین ز آنکه دزدانند ما را در کمین
بی خبر، زین ره نگردد تا خبر ای رفیقان، پا نهید آهسته تر
پای ما را نی اثر باشد نه جای هر که نقش پای دارد، گو میای
کس مبادا ره بدین مستی برد پی بدین مطلب، به تردستی برد
در کف نامحرم افتد، راز ما بشنود گوش خران، آواز ما
راز عارف بر لب عام اوفتد طشت اهل مهنی از بام اوفتد
عارفان را قصه با عامی کشد کار اهل دل به بدنامی کشد
این وصیت کرد با اصحاب خویش تا به کلی پرده برگیرد ز پیش
گفتشان کی سر خوشان می پرست خورده می از جام ساقی الست:
اینک آن ساقی به کف ساقی منم جمله اشیا فانی و، باقی منم
در فنای من شما هم، باقئید مژده ای مستان که مست ساقئید
منبع: گنجینه اسرار، عمان سامانی، ص 75.
خطاب به پيامبر (صلی الله علیه وآله)
سپس حضرت نظرى به مرقد پدر افكند و بغض گلويش را فشرد و در ضمن ابياتى از شعر چنين فرمود: اى پدر! بعد از رحلت تو واقعه هاى بزرگ و قضاياى مشكلى واقع شد، كه اگر تو شاهد آن بودى، مصيبت برايمان بزرگ نمى آمد. ما همچون زمينى كه باران فراوان را از دست دهد تو را از دست داديم، و قوم تو فاسد گرديدند. پس شاهد آنان باش و غائب مباش. و براى هر اهلى مزيت و برترى بر ديگر نزديكان نزد خداى متعال است. آن هنگام كه تو رفتى و خاك بين ما و تو حايل شد مردمانى كينه هاى خود را بر ما ظاهر نمودند. اكنون كه تو از بين ما رفته اى و تمام زمين غصب شده، مردم با چهره ى گرفته با ما روبرو مى شوند و ما خوار شده ايم، و بزودى در روز قيامت باعث ظلم خانواده ى ما مى فهمد كه به كجا بازمى گردد.
تو همچون ماه چهارده شبه و نورى بودى كه از تو كسب نور مى شد و كتاب هاى آسمانى از طرف خداى با عزت بر تو نازل مى گرديد. و جبرئيل با آوردن آيات الهى با ما انس داشت و با رفتنت درِ تمام خيرها را بستى. شهر من با آن وسعتش بر من تنگ شده و دو سبط تو خوار گشتند كه در اين براى من بلايى است. اى كاش قبل از رفتن تو مرگ با ما روبرو مىشد هنگامى كه تو از پيش ما رفتى و تلّى از خاك مانع از تو شد. ما مبتلا به مصيبت از دست رفتن عزيزى شديم كه هيچ محزونى از مردم چه عرب و چه عجم به رفتن چنين عزيزى مبتلا نشده است. پس هر اندازه كه در اين دنيا زندگى كنيم و تا زمانى كه چشمهاي مان باقى است براى تو با اشكى ريزان گريه مى كنيم.
سپس اين اشعار را درد دل نمود:
اى يادگاران زمان پيامبر، و اى ياوران دين و پناه دهندگان اسلام! اين چه سستى است در يارى من و چه ضعفي است در كمك به من و چه كوتاهي است درباره ى حق من و چه خوابى است كه در مورد ظلم به من، شما را فراگرفته است؟! آيا پيامبر صلى اللَّه عليه و آله پدرم نمى فرمود: «حُرمت هر كسى را نسبت به فرزندانش بايد نگاه داشت»؟ چه زود كار خود را كرديد، و عجب زود به كارى كه زمانش نرسيده بود اقدام نموديد!
و شما قدرت كمك به آنچه من طلب مى كنم و قوت برگرفتن آنچه در پى آن هستم و مى خواهم داريد. آيا به راحتى مى گوييد «محمد رسول خدا از دنيا رفت»؟ (20)به خدا قسم اين واقعه اى مهم است كه شكافي عظيم و گسيختگى گسترده اى همراه داشت، و التيام دهنده ى آن مفقود بود. با غيبت پيامبر زمين تاريك گرديده، و برگزيدگان الهى محزون گشته اند، و در مصيبت او آفتاب و ماه گرفته و ستارگان پراكنده شدند. با رحلت او اميدها به يأس مبدل شد، و اموال غارت شد و حريم آن حضرت از بين رفت، و حرمت او مورد اهانت قرار گرفت. با رفتن او امت در فتنه افتادند و ظلمت همه جا را فراگرفت و حق از بين رفت.
به خدا قسم رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بليه ى بسيار بزرگ و مصيبت عظيم است كه مصيبتى مثل آن و حادثه ى ناگوارى همچون آن در دنيا نخواهد بود و به اين مصيبت عظمى كتاب خدا در خانه هايتان و در هر صبح و شام آگاهى داده و به آن در گوشهاي تان با ندا و فرياد و خواندن و فهماندن خبر داده است.
و همچنين خبر داده از آنچه كه به انبياى الهى و فرستادگان خداوند در گذشته رسيده كه حكم نهايى و قضا و قدر حتمى است. (آنجا كه فرموده:) «و نيست محمد مگر فرستاده ى خدا كه قبل از او پيامبران آمده اند. آيا اگر بميرد يا كشته شود به جاهليت خود برمى گرديد و مرتد مى شويد؟ كسى كه مرتد شود به خداوند ضررى نمى رساند، و خداوند شكر گزاران را پاداش مى دهد». (21)
اين در حالى است كه شما هم تداركات و افراد و هم خانه و سرپوش و هم وسيله و قدرت و هم اسلحه و وسيله ى دفاع داريد. فراخوانى من به شما مى رسد ولى پاسخ نمى دهيد! و فرياد من به شما مى رسد ولى به دادخواهى نمى آييد!
شما متصفيد به اين كه بر دشمن بدون سپر و زره حمله مى كنيد و به خير و صلاح شناخته شده ايد. و شما كسانى هستيد كه به عنوان برگزيده ى خدا و منتخب او براى ما اهل بيت انتخاب شده ايد. و همان كسانى هستيد كه با عرب به مبارزه برخاستيد و خود را وارد امور سخت كرديد و متحمل سختى و زحمت شديد و با امت ها به جنگ برخاستيد و پهلوانان را بدون سستى دور نموديد.
ما و شما چنان بوديم كه شما را امر مى كرديم و شما اطاعت مى كرديد، تا بوسيله ى ما براى شما موقعيت پا برجايى به دست آمد، و توسط ما آسياب اسلام براى شما به گردش درآمد، و بركات روزگار (23) به جريان افتاد، و تكبر شرك به ذلت كشيده شد، و جوشش دروغ ساكن گرديد، و آتش جنگ خاموش گشت، و دعوت به فتنه و آشوب آرام گرفت، و دين در اجتماع شكل گرفت.
ادامه دارد…………
—————————————–
پی نوشت:
21ـ سوره ى آل عمران: آيه ى 144.
22ـ منظور از «پسران قيله» انصار هستند كه از دو قبيله ى اوس و خزرج تشكيل مى يافتند و «قيله» نام مادر آنان است كه چندين نسل قبل، نسبشان به او منتهي مى شود.
23ـ در عبارت عربى چنين است: «و در حلب البلاد» كه كلمه ى «حلب» به معناى شير است ولى در اينجا كنايه از بركات است.
منبع: www.sonnat.net
اين كارها از شما بعيد بود و چگونه چنين كارى كرديد و به كجا بازمى گرديد، با اينكه كتاب خدا در بين شماست؟! كتابى كه امورش ظاهر و احكامش نورانى و علامتهايش واضح و نواهيش تبيين شده و اوامرش روشن است. به چنين كتاب خدايى پشت نموديد. واى بر شما! آيا مى خواهيد از او روى گردانيد يا به غير آنچه كه در آن است حكم كنيد؟ بد جايگزينى براى ظالمان است، و كسى كه غير اسلام را به عنوان دين برگزيند از او قبول نمى شود و در آخرت از زيانكاران خواهد بود. سپس درنگ نكرديد مگر به مقدار آرام شدن فتنه و جاى گرفتن قلاده ى آن كه شروع نموديد در برافروختن شعله هاى فتنه و برانگيختن هيزم هاى آن و نداى شيطان مكار را اجابت كرديد و شروع به خاموش كردن انوار دينى روشن و بى اعتنايى به سنت هاى پيامبر برگزيده نموديد.
به ظاهر طرفدارى از دين مى نماييد در حالى كه در باطن به نفع خود عمل مى كنيد و نسبت به اهل بيت و فرزندانش با حيله و نيرنگ رفتار مى كنيد(14) ما در مقابل اذيت هاى شما صبر مى كنيم مانند صبر كسى كه با چاقوهاى بزرگ و پهن اعضايش را قطعه قطعه كنند و تيزى نيزه را در بدنش فرو برند!
فدك و ارث
و شما اكنون معتقديد كه ارثى و نصيبى براى ما اهل بيت نيست! آيا در پى حكم جاهليت هستيد؟! و چه حكمى بهتر از حكم الهى براى گروهى است كه يقين دارند؟ آيا نمى دانيد؟! البته كه همچون آفتاب تابنده براى شما روشن است كه من دختر اويم. از شما مسلمانان بعيد است! آيا ارث پدرم به زور گرفته شود؟
اى پسر ابوقحافه، آيا در كتاب خدا نوشته شده كه تو از پدرت ارث ببرى ولى من از پدرم ارث نبرم؟ مطلبى تعجب آور و متحيركننده آورده ايد كه از روى جرأت بر قطع رحم رسول اللَّه و شكستن پيمان چنين اقدامى كرده ايد! آيا از روى عمد كتاب خدا را رها كرده و پشت سر خود افكنديد؟ آنجا كه خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد: «و سليمان از داود ارث برد» (15) و آنچه حكايت نموده از قضيه ى يحيى و زكريا آنجا كه مى فرمايد:
«پروردگارا… فرزندى به من عنايت فرما كه از من و از آل يعقوب ارث ببرد» (16) و فرموده: «و خويشان ميت بعضى بر بعض ديگر در كتاب خدا در ارث بردن تقدم دارند» (17) و فرموده: «خداوند در رابطه ى با اولادتان سفارش مى نمايد كه فرزندان پسر دو برابر فرزندان دختر ارث مى برند» (18) و فرموده: «اگر ميت چيزى بعد از خود باقى بگذارد براى والدين و خويشان به نيكى وصيت نمايد، اين حقى است كه متقين بايد آن را انجام دهند». (19)
گمان نموديد بهره اى از ارث براى من نيست و از پدرم ارثى به من نمى رسد و بين من و پدرم نسبتى نيست؟! آيا خداوند شما را به آيه اى اختصاص داده كه پدرم را از آن خارج نموده است؟ يا مى گوئيد ما اهل دو مذهب هستيم كه از يكديگر ارث نبريم؟! آيا من و پدرم هر دو اهل يك مذهب نيستيم؟! يا اينكه شما به عام و خاص قرآن از پدرم و پسرعمويم (على عليه السلام) آگاه تريد؟
اكنون كه فدك را نمى دهى، اين مركب زين و افسار شده ى آماده را بردار تا در قبر همراه تو باشد و روز قيامت وبال آن گريبانت را بگيرد. خداوند خوب حكم كنندهاى و حضرت محمد صلى الله عليه و آله خوب زعيمى و قيامت خوب وعده گاهى است. بعد از مدت كوتاهى پشيمان مى شويد، و در روز قيامت اهل باطل زيان مى كنند، و زمانى پشيمان مى شويد كه براى شما نفعى ندارد، و براى هر خبرى زمان وقوعى است، و به زودى مى فهميد عذاب خوار كننده گريبان چه كسى را مى گيرد و چه كسى است كه عذاب دائمى بر او نازل مى شود.
ادامه دارد…….
———————————
پی نوشت:
حكمت دستورات الهی
پس خداوند ايمان را طهارت شما از شرك قرار داد، و نماز را دورى از كبر، و زكات را صفاى روح و زيادى در روزى و روزه را تحكيم اخلاص، و حج را بلندى و رفعت دين و احياى سنتها و اعلان شريعت، و عدالت را نظام قلبها و قبولى دين، و اطاعت ما اهلبيت را موجب نظام داشتن ملت، و امامت ما را امان از تفرق و جدائى، و جهاد را عزت اسلام ، و صبر را كمكى بر استحقاق اجر، و امر بمعروف را باعث مصلحت عمومى، و نهى از منكر را براى تنزيه دين، و نيكى به والدين را حفظ از نارضايتى، و صله ى ارحام را مايه طولانى شدن عمر و كثرت افراد يك دل، و قصاص را حفظ خون ها، و وفاى به نذر را روزنه اى براى بخشش گناهان، و كامل نمودن كيل و وزن را براى حفظ اموال از نقص و ضرر، و نهى از نوشيدن شراب را دورى از پليدى، و پرهيز از نسبت ناروا به بانوان عفيفه را مانع از لعنت، و دورى از دزدى را سبب جلوگيرى از اعمال زشت و نخوردن مال يتيم و برنداشتن آن را پناهى از ظلم، و نهى از زنا را حفظ از غضب الهى، و عدالت در احكام را مايه ى دل گرمى مردم، و ظلم ننمودن در حكم را براى ترس از حق قرار داده، و براى اخلاص در قبول ربوبيت خود شرك را حرام نموده است.(6)
پس تقواى الهى را در بالاترين درجه پيشهى خود بنمائيد، و در حالى از اين دنيا برويد كه مسلمان باشيد، و از فرامين خدا روى برنگردانيد، و آنچه امر فرموده اطاعت كنيد و از آنچه نهى فرموده خوددارى كنيد، و پيرو علم باشيد و بدان تمسك كنيد كه فقط بندگان آگاه از خدا مى ترسند. پس حمد و ثناى خدائى را به جا آوريد كه با عظمت و نورش تمام اهل آسمان و زمين در جستجوى وسيله اى به سوى اويند. و ما آن وسيله ى الهى در خلقش هستيم، و ما آل رسول خدائيم، و ما مقربان درگاه خدا، و جايگاه قدس او، و حجت غيبى الهى و وارث انبياى اوييم.
بدانيد من فاطمه ام!
سپس فرمود:
اى مردم بدانيد من فاطمه ام، و پدرم محمد كه فرستاده ى پروردگارتان و خاتم پيامبرانتان است. كلام اول و آخر من اين است، و در اين مطلب اشتباه نمى كنم و آنچه كه انجام مى دهم گزاف نيست و سخن به دروغ نمى گويم. (7) پس با گوش هاى شنوا و قلب هاى آگاه سخن مرا گوش كنيد.
سير رسالت
آن گاه فرمود: بسم اللَّه الرحمن الرحيم، فرستاده ى خدا نزد شما آمد كه از شما بود و تحمل مشقت شما بر او دشوار بود و او نسبت به هدايت شما بسيار پافشارى داشت و نسبت به مؤمنين با رحمت و رأفت بود. اگر در حسب و نسب او نظر كنيد و او را بشناسيد مى يابيد كه در بين تمام زنان او تنها پدر من است، و در بين تمام مردان او تنها برادرِ پسر عموى من (على عليهالسلام) است و چه خوب انتسابى است. او رسالت الهى خود را به انجام رسانيد و امور باعث عذاب پروردگار را اظهار نمود، و از راه و روش مشركان روى گرداند (8)، و از سنت جاهلى آنان اعراض نمود. كمر آنان را در راه رسالتش شكست، و گلوى آنان را فشرد، و مردم را با حكمت و پند نيكو به راه خدا دعوت نمود.
بُتان را شكست و سرهاى گردنكشان را به خاك افكند، تا آن كه اجتماع آنان را از هم پاشيد و آنان از صحنه پشت نمودند و نور صبح هدايت ظلمت شرك را شكافت و پرده از حق برداشته شد. زعيم دينى گوينده شد، و آتش كفر خاموش گرديد، و زبان شياطين لال شد و پست فطرتان منافق هلاك شدند، و گره هاى كفر و خلاف از هم گشوده شد، و شما به كلمه ى اخلاص تكلم نموديد با عده اى از پاكان كه عفيف بودند. شما بر لبه ى پرتگاه آتش قرار داشتيد كه پيامبر الهى شما را نجات داد. شما كسانى بوديد كه بتان را پرستش مى كرديد، و قمار بازى مى كرديد.
چنان خوار بوديد كه جرعه ى هر نوشنده، و شكار هر طمعكار، و همچون آتش گيرهاى كه بردارنده ى آن زياد توقف نمى كند بوديد (9)، و زير قدم هاى ديگران قرار داشتيد. آب آشاميدنى شما آب كدر، و خوراك شما پوست دباغى نشده بود. (10) مى ترسيديد كه مردم از اطرافتان ناگهان بر شما حمله كنند.
تا آن كه خداوند تبارك و تعالى به بركت پيامبر حضرت محمد صلى اللَّه عليه و آله شما را بعد از اين همه سختي ها نجات داد، و بعد از آنكه او گرفتار پهلوانان كفار و گرگان عرب و گردنكشان اهل كتاب گرديد، هرگاه كه آتشِ جنگ را مى افروختند خداوند آن را خاموش مى نمود و هر زمان كه قدرت پيروان ضلالت ظاهر مى شد يا دشمنان مشرك دهان خود را براى از بين بردن شما باز مى كردند، برادرش على را براى نابودى آنان به عمق دهانشان مى افكند. (11) او هم تا گوش هاى آنان را پايمال نمى كرد، و آتش آنان را با تيزى شمشيرش خاموش نمى نمود باز نمى گشت.
او (على عليهالسلام) كسى بود كه در راه خدا سختى و مشكلات را تحمل مى كرد و استقامت از خود نشان مى داد، و نزديك ترين اشخاص به پيامبر و آقاى اولياى خدا بود. در راه خدا كمر همت بسته بود و دلسوزانه و با جديت و تلاشِ پيگير عمل مى كرد، و در راه خدا سرزنش ملامت كنندگان تأثيرى در او نداشت. و اين در حالى بود كه شما در زندگى راحت و در كمال آرامش و امنيت و نشاط بوديد، و در رفاه زندگى خوش مى گذرانديد. غذاى لذيذ مى خورديد و آب زلال مى نوشيديد و انتظار رسيدن بلاها را بر ما داشتيد و منتظر شنيدن اخبار آن بوديد! (12) و چون جنگى شدت مى گرفت خود را كنار مى كشيديد، و هنگام كارزار و جنگ فرار مى كرديد.
ادامه دارد…………..
—————————————-
پی نوشت:
6ـ احتمالا اشاره به آيه ى 23 از سوره ى نور است كه مى فرمايد: «كسانى كه به زنان عفيفه ى مومنه نسبت ناروا مى دهند، در دنيا و آخرت لعنت شده اند و برايشان عذابى بزرگ است».
7- و در صحبت خود، كلامى گزاف و دور از حق نمى گويم.
8ـ و در مقابل راه و روش مشركان ايستادگى نمود.
9ـ در اين جملات حضرت شدت بى ارزشى آنان را در مقايسه با ساير ملل عصر خود بيان فرموده اند كه همچون يك جرعه كه نوشنده اى بنوشد و در نظرش ارزشى نداشته باشد و چنان بى قدرت كه هر طمع كارى هوس حمله به آنان را داشته باشد و چنان ناپايدار كه همچون آتشگيره اى كه براى روشن كردن آتش بكار مى گيرند و زود خاموش مى شود، بودند.
10ـ پوست تازه ى دباغى نشده گاهى از شدت فقر در خوردن مورد استفاده قرار مى گرفت چنانچه اميرالمؤمنين عليهالسلام در نهج البلاغه مى فرمايد: و حسبك داء ان تبيت ببطنة - و حولك أكباد تحن الى القد يعنى: براى مريضى روح تو همين بس كه سير بخوابى در حالى كه در اطراف تو شكم هاى گرسنه اى در آرزوى خوردن پوست دباغى نشده باشند.
11ـ يعنى او را به قلب دشمن مى فرستاد.
12ـ و شما در آسايش و وسعت، در نهايت آرامش و امنيت، منتظر اخبار بوديد.
منبع: www.sonnat.net
متن خطبه فدكيه در مسجد
كلام خود را آغاز مى كنم با حمد و سپاس خدائى كه به ستايش و فضل و عزت و رفعت از همه كس سزاوارتر است. خداوند را بر نعمت هايى كه عطا فرموده مى ستايم، و بر الهامش سپاس مى نمايم، و بر نعمت هاى گسترده اى كه ابتداءً عنايت نموده و نعمت هاى فراوانى كه عطا فرموده و تفضلات پى درپى كه مرحمت كرده ثنا مى گويم.
او را سپاس مى گويم با حمدهاى بى پايانى كه از حد شمارش بيرون است، و قدرت بر شكر همه ى آنها نيست، و نهايت آنها قابل درك نخواهد بود. نعمت هايى كه خداوند براى ازدياد و دوام آنها ما را دعوت به شكرگزارى نموده، و بندگانش را بر فرستادن آنها مطيع خود گردانيده، و براى كامل نمودن بخشش هايش از آنان حمد و ستايش خود را خواسته، و در كنار آن به طلب چنين نعمت هائى امر فرموده است. گواهى مى دهم كه معبودى غير «اللَّه» نيست. تنها او معبود است و شريكى ندارد. كلمه اى است كه تأويل آن اخلاص است و متضمن رساندن قلوب به اعتقاد وحدانيت خداست، و آنچه را كه عقل به آن پى مى برد در انديشه ها ظاهر نموده است. خداوندى كه امكان ديدنش و قدرت توصيف او براى كسى نيست، و به خيال كسى نمى گنجد. خداوندى كه تمام اشياء را بدون آنكه چيزى قبل از آنان باشد به وجود آورده، و بى آن كه از نمونه هايى براى خلقت پيروى كرده باشد آنان را آفريده است. با قدرتش به آنان وجود داده و با اراده ى خود آنان را خلق فرموده، بدون آن كه نيازى به خلقت آنان داشته باشد يا فائده اى به او عائد شود.
بلكه علت در خلقت آنست كه حِكمت خود را براى ما سوايش معلوم بنمايد، و آنان را به إطاعت خود متوجه كند، و قدرت خويش را به منصه ى ظهور برساند، و دلالت بر ربوبيتش نمايد و خلق را به عبادت خود بخواند و به دعوت خود عزت و غلبه بخشد(2). همچنين براى دورى آنان از عذابش و سوق آنان به بهشتش ثواب را بر اطاعت خود و عذاب را در معصيتش قرار داد.
آن گاه خداوند متعال به بركت پدرم حضرت محمد صلى اللَّه عليه و آله ظلمت ها را به نورانيت مبدل ساخت، و از قلب ها؛ قساوت را برطرف نمود، و از ديده ها تحير را زايل كرد، و مطالب مبهم را براى همگان روشن نمود. آن حضرت دعوت الهى خود را با هدف هدايت مردم آغاز كرد و آنان را از گمراهى نجات داد، و از لجاجت ها آگاهى بخشيد، و آنان را به دينى محكم هدايت نمود، و به راه مستقيم فراخواند.
سپس خداوند عزوجل او را با رأفت و رحمت و اختيار به سوى خود خواند تا او را از خستگى اين دنيا آسوده گرداند و سنگينى بار ناملايمات را از او بردارد (3)، و او را در احاطه ى ملائكه ى ابرار و رضوان پروردگار غفار و مجاورت ملك جبار قرار دهد. درود خدا بر پدرم پيام آور و امين وحى خدا و برگزيده و منتخب از خلق و مرضى او. درود و سلام و رحمت و بركات الهى بر او باد.
خطاب حضرت زهرا به مهاجرين و انصار
آن گاه حضرت زهرا عليها السلام متوجه اهل مجلس شدند، و خطاب به تمام مهاجران و انصار فرمودند:
شما بندگان خدا پرچم و علم أمر و نهى الهى، و در بردارنده دين و وحى او و پاسداران خدا بر خود هستيد، و رساننده ى احكام الهى به ديگر امت هايى كه در اطراف شمايند مى باشيد. در بين شما شخصى است كه استحقاق زعامت دارد، و او كسى است كه قبلاً در مورد اطاعت او متعهد شده ايد. (4).
ادامه دارد……
2ـ و به كسانى كه مردم را به سوى خدا مى خوانند عزت ببخشد.
3ـ سپس خداوند او را با رأفت و اختيار و ميل خود و با ايثار به سوى خود برد، و «محمد صلى اللَّه عليه و آله» با رفتنش از رنج اين دنيا آسوده گشت.
همه سازمانها و نهادهای حوزوی باید برای ورود پرتوان و اثر بخش حوزه به فضای مجازی تلاش کنند و از همه امکانات خود در این زمینه بهره ببرند تا حوزههای علمیه بتوانند مخاطبان این فضا را سیراب کنند و نیازهای آنها را برطرف سازند.