اعلام جهاد فاطمه سلام الله علیها علیه ابوبکر(4)
خطاب به پيامبر (صلی الله علیه وآله)
سپس حضرت نظرى به مرقد پدر افكند و بغض گلويش را فشرد و در ضمن ابياتى از شعر چنين فرمود: اى پدر! بعد از رحلت تو واقعه هاى بزرگ و قضاياى مشكلى واقع شد، كه اگر تو شاهد آن بودى، مصيبت برايمان بزرگ نمى آمد. ما همچون زمينى كه باران فراوان را از دست دهد تو را از دست داديم، و قوم تو فاسد گرديدند. پس شاهد آنان باش و غائب مباش. و براى هر اهلى مزيت و برترى بر ديگر نزديكان نزد خداى متعال است. آن هنگام كه تو رفتى و خاك بين ما و تو حايل شد مردمانى كينه هاى خود را بر ما ظاهر نمودند. اكنون كه تو از بين ما رفته اى و تمام زمين غصب شده، مردم با چهره ى گرفته با ما روبرو مى شوند و ما خوار شده ايم، و بزودى در روز قيامت باعث ظلم خانواده ى ما مى فهمد كه به كجا بازمى گردد.
تو همچون ماه چهارده شبه و نورى بودى كه از تو كسب نور مى شد و كتاب هاى آسمانى از طرف خداى با عزت بر تو نازل مى گرديد. و جبرئيل با آوردن آيات الهى با ما انس داشت و با رفتنت درِ تمام خيرها را بستى. شهر من با آن وسعتش بر من تنگ شده و دو سبط تو خوار گشتند كه در اين براى من بلايى است. اى كاش قبل از رفتن تو مرگ با ما روبرو مىشد هنگامى كه تو از پيش ما رفتى و تلّى از خاك مانع از تو شد. ما مبتلا به مصيبت از دست رفتن عزيزى شديم كه هيچ محزونى از مردم چه عرب و چه عجم به رفتن چنين عزيزى مبتلا نشده است. پس هر اندازه كه در اين دنيا زندگى كنيم و تا زمانى كه چشمهاي مان باقى است براى تو با اشكى ريزان گريه مى كنيم.
سپس اين اشعار را درد دل نمود:
اى يادگاران زمان پيامبر، و اى ياوران دين و پناه دهندگان اسلام! اين چه سستى است در يارى من و چه ضعفي است در كمك به من و چه كوتاهي است درباره ى حق من و چه خوابى است كه در مورد ظلم به من، شما را فراگرفته است؟! آيا پيامبر صلى اللَّه عليه و آله پدرم نمى فرمود: «حُرمت هر كسى را نسبت به فرزندانش بايد نگاه داشت»؟ چه زود كار خود را كرديد، و عجب زود به كارى كه زمانش نرسيده بود اقدام نموديد!
و شما قدرت كمك به آنچه من طلب مى كنم و قوت برگرفتن آنچه در پى آن هستم و مى خواهم داريد. آيا به راحتى مى گوييد «محمد رسول خدا از دنيا رفت»؟ (20)به خدا قسم اين واقعه اى مهم است كه شكافي عظيم و گسيختگى گسترده اى همراه داشت، و التيام دهنده ى آن مفقود بود. با غيبت پيامبر زمين تاريك گرديده، و برگزيدگان الهى محزون گشته اند، و در مصيبت او آفتاب و ماه گرفته و ستارگان پراكنده شدند. با رحلت او اميدها به يأس مبدل شد، و اموال غارت شد و حريم آن حضرت از بين رفت، و حرمت او مورد اهانت قرار گرفت. با رفتن او امت در فتنه افتادند و ظلمت همه جا را فراگرفت و حق از بين رفت.
به خدا قسم رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بليه ى بسيار بزرگ و مصيبت عظيم است كه مصيبتى مثل آن و حادثه ى ناگوارى همچون آن در دنيا نخواهد بود و به اين مصيبت عظمى كتاب خدا در خانه هايتان و در هر صبح و شام آگاهى داده و به آن در گوشهاي تان با ندا و فرياد و خواندن و فهماندن خبر داده است.
و همچنين خبر داده از آنچه كه به انبياى الهى و فرستادگان خداوند در گذشته رسيده كه حكم نهايى و قضا و قدر حتمى است. (آنجا كه فرموده:) «و نيست محمد مگر فرستاده ى خدا كه قبل از او پيامبران آمده اند. آيا اگر بميرد يا كشته شود به جاهليت خود برمى گرديد و مرتد مى شويد؟ كسى كه مرتد شود به خداوند ضررى نمى رساند، و خداوند شكر گزاران را پاداش مى دهد». (21)
اين در حالى است كه شما هم تداركات و افراد و هم خانه و سرپوش و هم وسيله و قدرت و هم اسلحه و وسيله ى دفاع داريد. فراخوانى من به شما مى رسد ولى پاسخ نمى دهيد! و فرياد من به شما مى رسد ولى به دادخواهى نمى آييد!
شما متصفيد به اين كه بر دشمن بدون سپر و زره حمله مى كنيد و به خير و صلاح شناخته شده ايد. و شما كسانى هستيد كه به عنوان برگزيده ى خدا و منتخب او براى ما اهل بيت انتخاب شده ايد. و همان كسانى هستيد كه با عرب به مبارزه برخاستيد و خود را وارد امور سخت كرديد و متحمل سختى و زحمت شديد و با امت ها به جنگ برخاستيد و پهلوانان را بدون سستى دور نموديد.
ما و شما چنان بوديم كه شما را امر مى كرديم و شما اطاعت مى كرديد، تا بوسيله ى ما براى شما موقعيت پا برجايى به دست آمد، و توسط ما آسياب اسلام براى شما به گردش درآمد، و بركات روزگار (23) به جريان افتاد، و تكبر شرك به ذلت كشيده شد، و جوشش دروغ ساكن گرديد، و آتش جنگ خاموش گشت، و دعوت به فتنه و آشوب آرام گرفت، و دين در اجتماع شكل گرفت.
ادامه دارد…………
—————————————–
پی نوشت:
21ـ سوره ى آل عمران: آيه ى 144.
22ـ منظور از «پسران قيله» انصار هستند كه از دو قبيله ى اوس و خزرج تشكيل مى يافتند و «قيله» نام مادر آنان است كه چندين نسل قبل، نسبشان به او منتهي مى شود.
23ـ در عبارت عربى چنين است: «و در حلب البلاد» كه كلمه ى «حلب» به معناى شير است ولى در اينجا كنايه از بركات است.
منبع: www.sonnat.net