امتیازات جبری مانند سرمایه های ابتدائی و خام هستند که به وسیله مدیریت های اجتماعی وارد منطقه امتیازات تکاملی می شوند. نبوغ یک متفکر مانند معدن گرانقیمتی است که می تواند به وسیله مدیریت صحیح و انسانی در راه صلاح انسان ها مورد بهره برداری قرار بگیردو از حالت ماده خام که می تواند عامل جنگ و تزاحم شود، درآید.
امتیازات تکاملی دو کار می تواند انجام بدهد: نخستین کارش این است که امتیازات جبری را وارد منطقه امتیازات تکاملی کند و کار دومش این است که انسان ها را برای به دست آوردن امتیازات جبری که ماده خام است، تحریک کند.
در حقیقت امتیازات تکاملی هم امتیاز جبری را به وجود می آورد و هم به وجود آمده را به سود انسان ها توجیه و رهبری می کند.
شرح نهج ابلاغه/علامه جعفری/ص 53.
امتیاز جبری: هر امتیازی که از مجرای قوانین طبیعی و ساختمان تکوینی خود انسان به وجود بیاید و بر کنار از نظارت و سلطه شخصیت(اختیار) بوده باشد، آن امتیاز جبری است، مانند جذابیت نگاه در فرمانده و مدیر که در تسلیم ساختن افراد زیردست بسیار مؤثر است. فصاحت در سخنوری که مستند به تحمل مشقت و فراگیری قواعد ادبی نبوده باشد و مانند قدرت ها و مقام های موروثی و هر پدیده مفیدی که با آزادی و اختیار به دست نیامده باشد.
امتیاز تکاملی: بروز امتیازی که که مستند به سلطه و نظارت شخصیت است و از تعهد برین و احساس وظیفه انسانی ناشی گردد.
بنابراین، امتیازی که یک انسان بی نام و نشان اجتماعی، از روی شخصیت انسانی، یک بوته خار را از سر راه دور افتاده ای می کَند که به ندرت انسانی از آنجا عبور می کند، امتیاز تکاملی نامیده می شود.
وظیفه رسالت اشباع امتیازات جبری با امتیازات تکاملی است.
این نوع امتیاز است که ضرورت تعلیم و تربیت افراد را برای فراگیری و تحول واقعی از انسان به انسانیت گوشزد می کند.
شرح نهج البلاغه/علامه جعفری/صص 49و50.
سه مفهوم رهایی، آزادی و اختیار نباید با یکدیگر مخلوط شوند؛
رهایی: بریدن از بند و زنجیری که چه از عوامل طبیعی و چه از عوامل قرارداری، به دست و پای آدمی بسته شده است. مفهوم رهایی تنها گسیختن بند و زنجیر را نشان می دهد و بس اما پس از رهایی، موقعیت انسانی چیست؟!
آزادی: عبارت است از داشتن آن توانایی که انسان در انتخاب هدف یا وسیله به دست می آورد. به خلاف پدیده رهایی، آزادی توانایی مثبت برای تعیین موقعیت است که مورد خواست آدمی است. مسلم است که آزادی، پدیده عالی تر و یکی از بهترین وسایل کمال انسانی است.
اختیار عبارت است از به کاربردن آزیدی در هدف خیر و کمال و بس.
این کلمه از ماده خیر است که در باب افتعال، مفهومی از جویندگی خیر را در بر می گیرد.
رسالت انسانی برای انسان ها، اختیار را می خواهد نه آزادی توجیه نشده را که خود زنجیری بسیار صیقلی به گردن روح آدمی است!!
شرح نهج البلاغه/علامه جعفری/ص 47.
احساس زندگی آزادانه ای که تنها جنبه ذهنی و روانی محض دارد
نمی تواند جلوی تحرک حیات را که خواهان باز شدن ابعاد است بگیرد.
خلاصه کردن حیات جوشان در مقداری کاردستی یا فکری،
همراه با مقداری وسایل تخدیر در اشکال گوناگونش،
با سایه ای از پیروزی های خیالی یا واقعی در گذشته
و مقداری هنرهای تجسم یافته و آثار گذشتگان در موزه ها
و دادن شعارهای فریبنده و جوشش غرایز در مدت محدودی از جوانی،
نتیجه ای جز منفی ساختن خود حیات ندارد.
شرح نهج البلاغه/علامه جعفری
ناتوانی اسف انگیزی، که بشریت را به بیماری خود کم بینی مبتلا می سازد،
علتی جز این ندارد که حساب مخصوصی برای خود انسانیت
در مسائل اجتماعی و فردی باز نشده است و
رسالت پیشوایانی مانند علی بن ابی طالب علیه السلام
با جاه طلبی ها و خودکامگی های معاویه و معاویه منشان در یک ترازو سنجیده
می شود!!!!!!!!
شرح نهج البلاغه/علامه جعفری