فضای مجازی و شبهه پراکنی
بررسی یک شبهه:
عزاداری در سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
يکي از دلايل شيعه در برگزاري مجالس سوگوارى تأیید مکرر توسط پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)است به چند نمونه توجه فرماپيد:
الف) ابو هریره مىگوید: «مات میّت فى آل رسول اللّه فاجتمع النساء یبکین علیه فقام عمر ینهاهن و یطردهن فقال رسول اللّه (صلی الله علیه وآله وسلم): دعهن یا عمر فان العین دامعة و القلب مصاب و العهد جدید»؛ (26) فردى از خاندان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از دنیا رفت، زنان مدینه اجتماع کرده و بر وى گریه مىکردند. عمر آنان را از گریه باز مىداشت و آنان را دور مىکرد. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: اى عمر! بگذار تا گریه کنند چشم اشک مىریزد و دل مىسوزد - چرا که - مصیبت دیده است و این مصیبت تازه است.
ب) ابو هریره مىگوید: «أبصر عمر امرأة تبکى على قبر فزبرها فقال رسول اللّه (ص): دعها یا ابا حفص! فان العین باکیة و النفس و العهد حدیث»؛ (27) عمر، خانمى را در کنار قبرى مشاهده کرد که مشغول گریه است، او را به شدت از گریه کردن بازداشت و دور ساخت. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: اى ابا حفص، او را رها کن؛ چرا که چشم مىگرید و مصیبت تازه است یعنى حوادث جانسوز فراموش نشده و یادش در خاطره باقى است.
ج) سلمه بن ارزق مىگوید: «در یکى از روزها با عبداللّه عمر در بازار نشسته بودیم ناگهان جنازهاى را از آنجا عبور دادند که بازماندگانش بر وى مىگریستند. عبداللّه آنان رابه خاطر گریه مورد نکوهش قرار داد، سلمه به عبداللّه گفت: این سخن را نگو، چرا که از ابو هریره شنیدم جنازهاى را از کنار پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) عبور دادند، من و عمر نیز همراه آن حضرت بودیم و خانمهاى زیادى بر آن جنازه گریه مىکردند، عمر آنان را مورد تعرض قرار داده و از گریه بازداشت. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: آنان را رها کن؛ چرا که چشم مىگرید و حادثه و مصیبت تازه است. عبداللّه پرسید: آیا تو خود این حدیث را از ابو هریره شنیدى؟ گفتم: آرى شنیدم. در این هنگام عبداللّه بن عمر اظهار داشت: خدا و رسولش داناترند. (28)
د) جبیر بن عتیک مىگوید همراه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به خانهاى وارد شدیم که یکى از آنها از دنیا رفته بود زنها گریه مىکردند؛ جبیر گفت: خانمها را ساکت کنید و تا هنگامى رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) حضور دارند گریه نکنید. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به جبیر فرمودند: بگذار تا بگریند و آنگاه که شب فرار رسد از گریه باز ایستند؛ «فقال جبیر أسکتن مادام رسول للّه (صلی الله علیه وآله وسلم) جالساً فقال النبى (صلی الله علیه وآله وسلم): دعهن یبکین فاذا وجبت فلا تبکین باکیه».
ه) عایشه مىگوید: «هرگاه رسول خدا از سفرى باز مىگشت و به ذى الحلیفه - مکانى نزدیک مدینه - مىرسید نوجوانان انصار به استقبال ایشان مىشتافتند و وى را از اخبار مدینه و خانوادههاى آنان آگاه مىساختند. در یکى از سفرها که از حج یا عمره باز مىگشتیم، با همان نوجوانان در آن مکان برخورد کردیم. به اسید بن خضیر که از همراهان ما بود، خبر دادند همسرت از دنیا رفته است، شروع به گریه کردن کرد. من که بین پیامبر و او بودم به او گفتم: آیا در مرگ همسرت گریه مىکنى در حالى که تو یار پیامبر و داراى سوابق درخشان هستى؟ در جوابم گفت: آیا شایسته نیست که بگریم در حالى که از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) شنیدم که فرمودند: «ستونهاى عرش خداوند در مرگ سعد بن معاذ لرزید.»؟ (29)
پی نوشت ها:
(26) - عمدة القارى، ج 2، ص 87 و سنن نسائى، نسائى، ج4، ص 19، باب الرخصة فى البکاء على
(27) - کنز العمال، متقى هندى، ج 15، ص 728، حدیث 42899 و سنن ابن ماجه، ج 1،ص
(28) - مسند، احمد، ج 2، ص 408؛ مستدرک على الصحیحین، ج 1، ص 381، کتاب الجنائز و جامع الاصول
(29) - همان، ص 728.ابن481.المیت.المشرک.حسنالجنائز،بالصبیان.
منبع:http://www.sonnat.net/