گنجینه اسرار
سرّی اندر گوش هر یک، باز گفت باز گفت: این راز را باید نهفت
با مخالف، پرده دیگرگون زنید با منافق، نعل را وارون زنید
خوش ببینید از یسار و از یمین ز آنکه دزدانند ما را در کمین
بی خبر، زین ره نگردد تا خبر ای رفیقان، پا نهید آهسته تر
پای ما را نی اثر باشد نه جای هر که نقش پای دارد، گو میای
کس مبادا ره بدین مستی برد پی بدین مطلب، به تردستی برد
در کف نامحرم افتد، راز ما بشنود گوش خران، آواز ما
راز عارف بر لب عام اوفتد طشت اهل مهنی از بام اوفتد
عارفان را قصه با عامی کشد کار اهل دل به بدنامی کشد
این وصیت کرد با اصحاب خویش تا به کلی پرده برگیرد ز پیش
گفتشان کی سر خوشان می پرست خورده می از جام ساقی الست:
اینک آن ساقی به کف ساقی منم جمله اشیا فانی و، باقی منم
در فنای من شما هم، باقئید مژده ای مستان که مست ساقئید
منبع: گنجینه اسرار، عمان سامانی، ص 75.
به این وسیله به خانم زهرا یاریان برای پایان نامه شان با عنوان “آفرینش آسمان و زمین” که رتبه دوم را در دومین جشنواره استانی علامه حلی کسب کرد، تبریک می گوییم.
اگر می خواهید مطالبی درباره فراماسونری بدانید، کلمه رائفی پور را در گوگل وارد کنید و مطالبی جالب را بخوانید.
به مناسبت هفته پژوهش، فردا 23/09/90 در محل مدرسه، سخنرانی با عنوان “لزوم شرکت طلاب در فضای مجازی و پاسخ به شبهات” توسط معاونت پژوهش مدرسه، به یاری خداوند دایر خواهد بود.
در هفته آینده هم، به مناسبت هفته پژوهش برنامه های متعددی در مدرسه اجرا خواهد شد:
- از 26 آذر تا 1 دی ماه، نمایشگاه کتاب با 20% تخفیف برای کودک و بزرگسال.
- آموزش وبلاگ نویسی روز شنبه 26 آذر.
- سخنرانی حجة الاسلام رحمانی با عنوان “چگونگی پژوهش و استخراج موضوعی آیات از قرآن".
بررسی یک شبهه:
عزاداری در سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
يکي از دلايل شيعه در برگزاري مجالس سوگوارى تأیید مکرر توسط پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)است به چند نمونه توجه فرماپيد:
الف) ابو هریره مىگوید: «مات میّت فى آل رسول اللّه فاجتمع النساء یبکین علیه فقام عمر ینهاهن و یطردهن فقال رسول اللّه (صلی الله علیه وآله وسلم): دعهن یا عمر فان العین دامعة و القلب مصاب و العهد جدید»؛ (26) فردى از خاندان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) از دنیا رفت، زنان مدینه اجتماع کرده و بر وى گریه مىکردند. عمر آنان را از گریه باز مىداشت و آنان را دور مىکرد. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: اى عمر! بگذار تا گریه کنند چشم اشک مىریزد و دل مىسوزد - چرا که - مصیبت دیده است و این مصیبت تازه است.
ب) ابو هریره مىگوید: «أبصر عمر امرأة تبکى على قبر فزبرها فقال رسول اللّه (ص): دعها یا ابا حفص! فان العین باکیة و النفس و العهد حدیث»؛ (27) عمر، خانمى را در کنار قبرى مشاهده کرد که مشغول گریه است، او را به شدت از گریه کردن بازداشت و دور ساخت. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: اى ابا حفص، او را رها کن؛ چرا که چشم مىگرید و مصیبت تازه است یعنى حوادث جانسوز فراموش نشده و یادش در خاطره باقى است.
ج) سلمه بن ارزق مىگوید: «در یکى از روزها با عبداللّه عمر در بازار نشسته بودیم ناگهان جنازهاى را از آنجا عبور دادند که بازماندگانش بر وى مىگریستند. عبداللّه آنان رابه خاطر گریه مورد نکوهش قرار داد، سلمه به عبداللّه گفت: این سخن را نگو، چرا که از ابو هریره شنیدم جنازهاى را از کنار پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) عبور دادند، من و عمر نیز همراه آن حضرت بودیم و خانمهاى زیادى بر آن جنازه گریه مىکردند، عمر آنان را مورد تعرض قرار داده و از گریه بازداشت. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: آنان را رها کن؛ چرا که چشم مىگرید و حادثه و مصیبت تازه است. عبداللّه پرسید: آیا تو خود این حدیث را از ابو هریره شنیدى؟ گفتم: آرى شنیدم. در این هنگام عبداللّه بن عمر اظهار داشت: خدا و رسولش داناترند. (28)
د) جبیر بن عتیک مىگوید همراه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به خانهاى وارد شدیم که یکى از آنها از دنیا رفته بود زنها گریه مىکردند؛ جبیر گفت: خانمها را ساکت کنید و تا هنگامى رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) حضور دارند گریه نکنید. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به جبیر فرمودند: بگذار تا بگریند و آنگاه که شب فرار رسد از گریه باز ایستند؛ «فقال جبیر أسکتن مادام رسول للّه (صلی الله علیه وآله وسلم) جالساً فقال النبى (صلی الله علیه وآله وسلم): دعهن یبکین فاذا وجبت فلا تبکین باکیه».
ه) عایشه مىگوید: «هرگاه رسول خدا از سفرى باز مىگشت و به ذى الحلیفه - مکانى نزدیک مدینه - مىرسید نوجوانان انصار به استقبال ایشان مىشتافتند و وى را از اخبار مدینه و خانوادههاى آنان آگاه مىساختند. در یکى از سفرها که از حج یا عمره باز مىگشتیم، با همان نوجوانان در آن مکان برخورد کردیم. به اسید بن خضیر که از همراهان ما بود، خبر دادند همسرت از دنیا رفته است، شروع به گریه کردن کرد. من که بین پیامبر و او بودم به او گفتم: آیا در مرگ همسرت گریه مىکنى در حالى که تو یار پیامبر و داراى سوابق درخشان هستى؟ در جوابم گفت: آیا شایسته نیست که بگریم در حالى که از پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) شنیدم که فرمودند: «ستونهاى عرش خداوند در مرگ سعد بن معاذ لرزید.»؟ (29)
پی نوشت ها:
(26) - عمدة القارى، ج 2، ص 87 و سنن نسائى، نسائى، ج4، ص 19، باب الرخصة فى البکاء على
(27) - کنز العمال، متقى هندى، ج 15، ص 728، حدیث 42899 و سنن ابن ماجه، ج 1،ص
(28) - مسند، احمد، ج 2، ص 408؛ مستدرک على الصحیحین، ج 1، ص 381، کتاب الجنائز و جامع الاصول
(29) - همان، ص 728.ابن481.المیت.المشرک.حسنالجنائز،بالصبیان.
منبع:http://www.sonnat.net/
وَ مَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآَنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا. (إسراء/60)
اين بود كه پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله و سلم) خواب ديد ميمونهائي از منبرش بالا ميروند. اين خواب باعث غمناك شدن نبي مكرم (صلی الله علیه وآله و سلم) شد تا اينكه جبرئيل اين آيه را آورد و فرمود كه مراد از اين آيه و شجره ملعونه، بنياميه هستند كه بعد از تو هزار ماه بر مردم حكومت ميكنند. عجيب است كه فخر رازي، مفسر بزرگ أهل سنت ميگويد:
(جالب اینکه عثمان خلیفه سوم و یزید و پدرش معاویه همه از قبیله بنی امیه اند).