گنجینه اسرار
سرّی اندر گوش هر یک، باز گفت باز گفت: این راز را باید نهفت
با مخالف، پرده دیگرگون زنید با منافق، نعل را وارون زنید
خوش ببینید از یسار و از یمین ز آنکه دزدانند ما را در کمین
بی خبر، زین ره نگردد تا خبر ای رفیقان، پا نهید آهسته تر
پای ما را نی اثر باشد نه جای هر که نقش پای دارد، گو میای
کس مبادا ره بدین مستی برد پی بدین مطلب، به تردستی برد
در کف نامحرم افتد، راز ما بشنود گوش خران، آواز ما
راز عارف بر لب عام اوفتد طشت اهل مهنی از بام اوفتد
عارفان را قصه با عامی کشد کار اهل دل به بدنامی کشد
این وصیت کرد با اصحاب خویش تا به کلی پرده برگیرد ز پیش
گفتشان کی سر خوشان می پرست خورده می از جام ساقی الست:
اینک آن ساقی به کف ساقی منم جمله اشیا فانی و، باقی منم
در فنای من شما هم، باقئید مژده ای مستان که مست ساقئید
منبع: گنجینه اسرار، عمان سامانی، ص 75.
www.sonnat.net
بزرگان اهل سنت که شیعه را از سجده بر روی مهر و تربت منع می نمایند, سجده بر مدفوع و فضله سگ را جایز می دانند!
کتاب قواعد الاحکام نقل میکند: ابوحنیفه و یکی از بزرگان چهارگانه اهل سنت سجده نمودن در نماز بر فضله سگ را جایز دانسته است. (1)
پي نوشت:
(1)قواعدالاحکام 1/118
احساس زندگی آزادانه ای که تنها جنبه ذهنی و روانی محض دارد
نمی تواند جلوی تحرک حیات را که خواهان باز شدن ابعاد است بگیرد.
خلاصه کردن حیات جوشان در مقداری کاردستی یا فکری،
همراه با مقداری وسایل تخدیر در اشکال گوناگونش،
با سایه ای از پیروزی های خیالی یا واقعی در گذشته
و مقداری هنرهای تجسم یافته و آثار گذشتگان در موزه ها
و دادن شعارهای فریبنده و جوشش غرایز در مدت محدودی از جوانی،
نتیجه ای جز منفی ساختن خود حیات ندارد.
شرح نهج البلاغه/علامه جعفری
ناتوانی اسف انگیزی، که بشریت را به بیماری خود کم بینی مبتلا می سازد،
علتی جز این ندارد که حساب مخصوصی برای خود انسانیت
در مسائل اجتماعی و فردی باز نشده است و
رسالت پیشوایانی مانند علی بن ابی طالب علیه السلام
با جاه طلبی ها و خودکامگی های معاویه و معاویه منشان در یک ترازو سنجیده
می شود!!!!!!!!
شرح نهج البلاغه/علامه جعفری
ساده لوحانی هستند که با شتاب مخصوصی، برای آرام کردن اضطرابات روانی خویش و یا برای منطقی نشان دادن موقعیت انتخاب شده خود به دیگران، برای مسئله حیاتیِ رسالت انسانی، پاسخ هایی آماده نموده اند و خود را دلخوش و دیگران را توصیه به پذیرش می نمایند.
از آن جمله وقتی که با سؤال “آیا برای انسانیت رسالتی وجود دارد؟” روبرو می شوند، می گویند: این یک سؤال رؤیایی یا تجریدی است که برای نادیده گرفتن حرکات جبری حیات انسان ها که با خشونت مخصوص به خود، مغزها را شکنجه می دهد، کار تخدیری را به عهده می گیرد، لحظاتی چند با این شراب فکری و آرمانی انسانی، مست و بیخود گشته سپس موقعیت خود را در زنجیر جبرهای درونی و برونی در می یابند و راه خود را پیش می گیرند.
این ساده لوحان متوجه نیستند که رؤیا تلقی کردنِ این سؤال و بی خیالی درباره آن که نجات دهنده انسانیت است، خود یک عامل تخدیری است که به مرگ انسانیت منتهی می گردد.
شرح نهج البلاغ/علامه جعفری