گنجینه اسرار
سرّی اندر گوش هر یک، باز گفت باز گفت: این راز را باید نهفت
با مخالف، پرده دیگرگون زنید با منافق، نعل را وارون زنید
خوش ببینید از یسار و از یمین ز آنکه دزدانند ما را در کمین
بی خبر، زین ره نگردد تا خبر ای رفیقان، پا نهید آهسته تر
پای ما را نی اثر باشد نه جای هر که نقش پای دارد، گو میای
کس مبادا ره بدین مستی برد پی بدین مطلب، به تردستی برد
در کف نامحرم افتد، راز ما بشنود گوش خران، آواز ما
راز عارف بر لب عام اوفتد طشت اهل مهنی از بام اوفتد
عارفان را قصه با عامی کشد کار اهل دل به بدنامی کشد
این وصیت کرد با اصحاب خویش تا به کلی پرده برگیرد ز پیش
گفتشان کی سر خوشان می پرست خورده می از جام ساقی الست:
اینک آن ساقی به کف ساقی منم جمله اشیا فانی و، باقی منم
در فنای من شما هم، باقئید مژده ای مستان که مست ساقئید
منبع: گنجینه اسرار، عمان سامانی، ص 75.
ام عمرو شیر زنی که شوهر و پسرش در کربلا شهید شدند.
عمرو بن جناده نوجوانی نابالغ بود که قبل از او پدرش شهید شده بود.
مادرش زنی بود که از سرچشمه ایمان سیراب گردیده بود و دلی سرشار از ثبات و اطمینان داشت
با وجود این که شوهرش به شهادت رسیده بود هنوز هم عطش ایثار و جانفشانی اش فروکش نکرده بود.
به پسرش گفت: فورا حرکت کن و در برابر حسین فرزند رسول خدا با دشمن بجنگ. تا کشته شوی.
پسر گفت: مادر جان کوتاهی نخواهم کرد. او که شایسته شهادت شده بود، به میدان رفت، رجز خواند و با ایمان جنگید.
دشمن سرش را برید و به طرف خیمه انداخت. مادرش مثل ام وهب سر بریده عزیزش را برداشت و گفت: احسنت یا قره عینی.
سپس او را به سمت دشمن پرتاب کرد.
ام عمرو نیز رجز خواند و بر دشمن حمله کرد و دو تن از دشمن را کشت تا این که امام او را به خیمه بازگرداندند.
منبع: زنان در نهضت عاشوره، ملیحه خادری، ص 13.
در روز عاشورا مادران، زنان، خواهران و دختران بسیاری بودند که مردان خود را به مبارزه در راه امام حسین (علیه السلام)
ترغیب و تشویق می کردند.
ام وهب یکی از آن ها بود که به فرزندش فرمود: برخیز ای پسرم
فرزند دختر رسول خدا را یاری کن. فرزندش به میدان رفت و جمعی از کفار را به درک رساند.
لحظه ای برگشت نزد مادر و سؤال کرد: مادر از من راضی شدی ؟ ام وهب گفت: پسرم بر گرد و در یاری فرزندرسول خدا نبرد کن.
وهب به میدان بازگشت و جنگید. دشمن دو دستش را قطع و اسیرش کردد و سرش را بریده و به طرف مادرش پرتاب کرد.د
این مادر ولایتی سر را بوسید و با سرفرازی لب باز کرد و گفت: چیزی را که در راه خدا دادم پس نمی گیرم و سر را به طرف دشمن پرتاب کرد
منبع:زنان در نهضت عاشورا ،ملیحه خادری ،ص12
یکی دیگر از زنانی که در کربلا حضور نداشت ولی تربیت کننده نسلی شد که وفادار، ایثار گر و جانباز در راه دین و امام خویش شد:
حضرت ام البنین
از خانواده شجاع واهل علم بود که در مکتب پدر ومادر خویش درس کمالات عا لیه را فرا گرفت.
او زنی فدا کار بود به طوری که در شب عروسی هنگامی که وارد خانه امیرالمومنین علی (علیه السلام )شد
ابتدا سراغ بچه های حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را گرفت.
زمانی که متوجه می شود امام حسین (علیه السلام) در تب می سوزد از او تا صبح پرستاری مادرانه می کند .
حضرت ابا الفضل از ابتدا عشق به ولایت و اقتداء به امام را از مادر خود آموخت،
از زمانی که مادر عزیز ترین ثمره زندگی خود را دور سر امام حسین (علیه السلام) گرداند.
عباس ابن امیرالمومنین هم زیبا ترین متاع خود که چشم ، دو دست و جان خویش بود
را فدای دین و امام خویش کرد.
ای منتظران بیایید وفادار به امام زمان و خدمتگذار حضرت تربیت کنیم .
ان شاء الله
منبع: فضایل ،مصائب وکرامت حضرت ابا الفضل(ع)،عباس عزیزی،ص22و28
یکی از زنانی که در واقعه کربلا حضور نداشت اما حماسه آفرید:
ماریه دختر منقذ خانه اش محل الفت شیعیان بود که در آن جا بحث های علمی می کردند.
او رسالتی همچون حضرت خدیجه(سلام الله علیها ) در راه نشر اسلام انجام داد.
ماریه ثروت خود را در خدمت نهضت عاشورا قرار داد.
او همسر شهید و مادر شهیدانی است که
در رکاب حضرت علی (علیه السلام)در واقعه جمل شرکت کرده بودند.
در راه به ثمر رسیدن نهضت امام حسین (علیه السلام )از هیچ بذل و بخششی ابا نمی کرد.
گاهی هم با گریه های احساسی خود مردان را به یاری امام حسین (علیه السلام) تشویق و تحریض می کرد .
منبع: زنان در نهضت عاشورا، ملیحه خادری، ص 9
حتما حدیث مشهور:
“مَن عَلَّمَنِی حَرفاً فَقَد صَیَّرَنی عَبدَاً
را شنیده اید.
گوینده این سخن علی علیه السلام است.
علی علیه السلام فرمودند که هر کس به منِ علی حرف(اسم اعظم) بیاموزد، مرا بنده کرده است.
اصولا کلماتی به این شکل: بَشَّرَنی، عَلَّمنَی، خَبَّرنی و …. برای موضوعات خاص و مشخصی است
و برای همه مردم نیست.
منبع: دکتر علیرضا هزار