بنده نفس
او می گفت:
اگر بسته نفسی، بنده نفسی و در محل تهمتی.
انسان باید حر باشد و بنده نفسش نباشد.
بعضی ها ممکن است فکر کنند که به کنه اعتقادات حقه و صلاح و مصلحت رسیده اند،
در نتیجه به خودشان اجازه نمی دهند حرفی را بشنوند تا مبادا از پاکی اعتقاداتش دور شوند.
این ها در ورع اخلاقیاتشان غرق شده اند و فقط با عده بخصوصی رفت و آمد می کنند.
این ها بنده ورعشان هستند نه این که ورع را برای رسیدن به خدا استفاده کنند.
می ترسند اگر جای دیگری بروند، اعتقاداتشان خدشه دار شود.
حرفی را می شنوند که دوست دارند بشنوند.
اما اگر خدا را قادر، هادی، حافظ و …. بدانند،
دریایی از آب می شوند که هر که با ایشان تماس یابد،
به اعتبار این آب بیکران، پاک می شود.
اهل توحید از بنده ورع بودن که خارج شوند،
با همه قشری رفت و آمد می کنند (نه این که مویِد آنها باشند).
از خود برون شو: فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون الاحسنه