گنجینه اسرار
سرّی اندر گوش هر یک، باز گفت باز گفت: این راز را باید نهفت
با مخالف، پرده دیگرگون زنید با منافق، نعل را وارون زنید
خوش ببینید از یسار و از یمین ز آنکه دزدانند ما را در کمین
بی خبر، زین ره نگردد تا خبر ای رفیقان، پا نهید آهسته تر
پای ما را نی اثر باشد نه جای هر که نقش پای دارد، گو میای
کس مبادا ره بدین مستی برد پی بدین مطلب، به تردستی برد
در کف نامحرم افتد، راز ما بشنود گوش خران، آواز ما
راز عارف بر لب عام اوفتد طشت اهل مهنی از بام اوفتد
عارفان را قصه با عامی کشد کار اهل دل به بدنامی کشد
این وصیت کرد با اصحاب خویش تا به کلی پرده برگیرد ز پیش
گفتشان کی سر خوشان می پرست خورده می از جام ساقی الست:
اینک آن ساقی به کف ساقی منم جمله اشیا فانی و، باقی منم
در فنای من شما هم، باقئید مژده ای مستان که مست ساقئید
منبع: گنجینه اسرار، عمان سامانی، ص 75.
مضمون جمله على علیه السلام كه مىگويد : « پرده دين، مرا از شما پوشيده است » اشاره به پليدترين بهرهبردارىها از پديده عالى دين است . آن تبهكاران غوطهور در رويدادهاى بىمحاسبه زندگى و آن به زنجير كشيده شدگان عادات و تقاليد ميخكوب كننده، معنايى از دين را براى خود پذيرفته بودند، بجاى آنكه نشان دهنده واقعيات بوده باشد، واقعيتها را مىپوشانيد .
آيا روشنتر و صريحتر از شخصيت امير المؤمنين را مىتوان تصور نمود ؟
پس چرا آنان درك نمىكردند ؟ چه دينى داشتند كه چهره انسان الهى على علیه السلام را از آنان مخفى مي داشت؟ هيچ، يك دين حرفهاى، يك دين وسيله سودجويى، يك دين وسيله ثروت و مقام . . . ؟
آيا با اين عينكهاى ساخته از درونهاى ناپاك، مىتوان به على علیه السلام نگريست و او را شناخت؟ اينان كالبد ظاهرى او را مىديدند، چنانكه كالبد ظاهرى معاويهها را هم مىديدند و براى آنان مفهوم انسان در همان كالبد ظاهرى خلاصه شده بود. ولى على علیه السلام آنان را بخوبى مىشناخت . دليل اين شناسايى چه بود؟
خود او صريحا توضيح مىدهد كه دليل شناسائى من شما را، صدق نيّت و صفاى درونى من است.
آيينه صيقلى دل همه چيز را نشان مىدهد، هنگامى كه صفاى دل به حدّ نصاب مىرسد و فطرت پاك به فعاليت مىافتد، هر نمود و رويدادى خود را با تمام عوامل به وجود آورندهاش در اختيار آن دل و فطرت قرار مىدهد. اين حقيقتى است كه انسان شناسان اصرار به واقعيتش دارند، بقول جلال الدين مولوى:
آيينه دل چون شود صافى و پاك
نقشها بينى برون از آب و خاك
هم به بينى نقش و هم نقاش را
فرش دولت را و هم فرّاش را
من نگهبان راههاى حقّ هستم كه از ميان جادّههاى گمراهى كشيده شده است چنان كه رگههاى الماس در لابلاى انبوه ذغال سنگ وجود دارد، « حق » و راههاى روشنش در ميان جادّههاى باطل و گمراهى است.
بیشتر بخوانید:
شرح نهج البلاغه، علامه محمدتقی جعفری
http://www.balaghah.net/nahj-htm/far/id/tarjome-sharh/jafari/1/
کیمیا را به مس بزنید، کیمیا می شود!
نیت پاک و الهی را به هر کاری بزنید، آن کار الهی می شود.
منبع:حجة الاسلام قرائتی
سختی های زندگی مانند خال زیبا رویان است که نقاش آفرینش بر صورت “سپیدسیرتان” می زند و آن ها را در محضر پروردگار آراسته می سازد.
به گزارش خبرگزاري اهل بيت(ع) ـ ابنا ـ «سيد ابوتراب» فرزند «سيد غلامرضا نقوي» رييس حزب سپاه محمد ديشب از سوي نيروهاي امنيتي پاکستان دستگير شد.
پدر وي سيد غلامرضا نيز هم اکنون 15 سال است که در زندان پاکستان به سر مي برد.
وي پس از دستگيري در گفت و گويي گفت: از اينکه دستگير شده ام نگران نيستم چون پيش از اين پدرم را دستگير و هم اکنون سالهاست که در بند به سر مي برد.
سيد ابوتراب اضافه کرد: ائمه(ع) و بزرگان ما نيز همواره در اسارت بوده اند.
وي ادامه داد: همه ميدانيم اگر ما دست از مذهب خود برداريم ديگر مورد آزارو اذيت قرار نميگيريم ولي ما همچنان پيرو راه ائمه ميمانيم.
http://www.velayattv.com/fa/index.php