چرا علي (علیه السلام)، در هجوم به خانه اش خودش به جای حضرت زهراء(سلام الله علیها) برای باز کردن در نرفت ؟
همانطوري كه در كتب روايي وتاريخي نقل شده است دشمنان به خاطر كشتن امير مومنان آمده بودند و اگر ايشان پشت در مي آمدند به شهادت رسيده ونور ولايت خاموش مي شد .
بيرون آمدن فاطمه زهرا به جاي امير مومنان بخاطر حفظ مقام ولايت بوده است .
عبد الفتاح عبد المقصود در كتابش “السقيفة والخلافة” مي گويد:
ثم تطالعنا صحائف ما أورده المؤرخون بالكثير من أشباه هذه الأخبار المضطربة التي لانعدم أن نجد من بينها من عنف عمر ما يصل به إلى : الشروع في قتل علي ، أو إحراق بيته على من فيه . . . .
نگاهي به نوشته هايي که مورخين به مقدار زياد شبيه به اين روايت آورده اند - که از آن به توسل به زور عمر پي مي بريم- ما را به اين مي رساند که او مي خواست يا علي را بکشد يا خانه را با هر که در آن است به آتش بکشد(السقيفة والخلافة : 14 ).
شهرستاني در الملل والنحل مي گويد:
عن الجاحظ: إنّ عمر ضرب بطن فاطمة عليها السلام يوم البيعة حتّى ألقت الجنين من بطنها وكان عمر يصيح : إحرقوا دارها بمن فيها ، وماكان فى الدار غير علىّ وفاطمة والحسن والحسين وزينب (عليهم السلام) .
از جاحظ نقل شده است که عمر به شکم فاطمه زهرا -عليها السلام- در روز بيعت ضربتي زد که از آن جنينش سقط شد وعمر فرياد مي زد : خانه را با هر که در آن است به آتش بکشيد و در آن جز علي و فاطمه و حسن و حسين نبود (الملل والنحل:1/57. طبعة بيروت، دار المعرفة).
از اين اقرار ها به دست مي آيد که:
عمر نقشه کشيده بود که به مجرد آمدن امير مؤمنان حضرت را بکشد؛ اما حضرت زهرا به پشت درب خانه آمدند تا مانع اين نقشه شوند . عمر که ديد نقشه اش با شکست مواجه شده، خواست خانه را به آتش بکشد تا به بهانه مخالفت با بيعت همه کشته شوند؛ اما باز شدن درب توسط فاطمه زهرا مانع اجراي اين نقشه شوم شد .
البته جداي از اين ماجرا در مکانهاي ديگر نيز ابو بکر و عمر قصد ترور امير مومنان علي بن ابي طالب را داشته اند :
در کتب شيعه آمده است که :
هموا بقتل أمير المؤمنين وتواصوا وتواعدوا بذلك ، وأن يتولى قتله خالد بن الوليد ، فبعثت أسماء بنت عميس إلى أمير المؤمنين بجارية لها فأخذت بعضادتي الباب ونادت ” إن الملا يأتمرون بك ليقتلوك فاخرج إني لك من الناصحين ” فخرج ( عليه السلام ) مشتملا بسيفه ، وكان الوعد في قتله أن يسلم إمامهم ، فيقوم خالد إليه بسيفه ، فأحسوا بأسه ، فقال الامام قبل أن يسلم لا تفعلن خالد ما أمرت به(بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 28 - ص 309).
دشمنان کمر به قتل امير مومنان بستند و بر اين قضيه نقشه کشيده و با هم پيمان بستند ( که هنگامي که ابو بکر سلام نماز را داد خالد بن وليد گردن حضرت را با شمشير بزند ) . پس اسماء بنت عميس ( همسر ابو بکر ) کنيزي به نزد امير مؤمنان فرستاد .پس وي دو طرف درب خانه امير مومنان را گرفته و گفت : سران حکومت نقشه کشيده اند که تو را بکشند پس از شهر خارج شو که من از خير خواهان تو ام ( همان آيه اي که مؤمن آل فرعون به موسي گفت .
پس حضرت از خانه بيرون آمده در حالي که شمشير به همراه داشتند. پس احساس کردند که حضرت آماده است پس امام جماعت (ابو بکر) قبل از اينکه سلام دهد گفت اي خالد آنچه را که به تو دستور داده بودم انجام نده
در کتب اهل سنت آمده است:
سمعاني از علماي بزرگ اهل سنت در اين زمينه مي نويسد :
وروى عنه (يعقوب الرواجني شيخ البخاري) حديث أبي بكر رضي اللّه عنه : أنّه قال : «لا يفعل خالد ما أمر به». سألت الشريف عمر ابن إبراهيم الحسيني بالكوفة عن معنى هذا الأثر فقال : كان أمر خالد بن الوليد أن يقتل عليّاً ، ثم ندم بعد ذلك ، فنهى عن ذلك.
روايت کرده است از وي يعقوب رواجني ماجراي ابو بکر را که گفت خالد آنچه را که به وي دستور دادم انجام ندهد.
مي گويد از سيد عمر بن ابراهيم الحسيني در کوفه از معني اين جمله سوال کردم .پس گفت ابوبکر دستور داده بود به خالد بن وليد که علي را بکشد پس از اينکار پشيمان شده و از آن نهي کرد(الأنساب :3/95، ط. دار الجنان ـ بيروت و6/170، نشر محمد أمين دمج - بيروت - 1400 هـ) .
و جالب اين است که سمعاني بعد از نقل حديث سکوت مي کند. و اين نشان مي دهد که صحت روايت در نزد او تمام بوده است و گر نه بايد روايت را نقد و رد مي کرد .