تیغ دیوار
من از تیغ دیوار فهمیدم
که ناکس کس نمی گردد از این بالا نشینی ها!!
بسم الله الرحمن الرحیم
هر چه كني به خود كني گر همه خوب و بد كني
إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا (اسراء/7)
واعظان كين جلوه بر محراب و منبر مي كنند
چون به خلوت مي روند آن كار ديگري مي كنند
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ (بقره/44).
مور همان به كه نباشد پرش
ويا اين مثل :
خدا خر را شناخت و شاخش نداد
و همچنين :
آن دو شاخ گاو اگر خر داشتي يك شكم در آدمي نگذاشتي
وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ (شوري /27)
جواب ابلهان خاموشي است
إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَاماً (فرقان /63)
بسم الله الرحمن الرحیم
خدا در قرآن به حضرت ابراهیم و اسماعیل می فرمايد که خانه ی مرا تمیز کنید من سه گروه مهمان دارم:
طواف کنندگان عاکفین نمازخوانان (…..والطائفین والعاکفین والرکَّع السجود…)
برای عظمت اعتکاف کنندگان، همین بس که نام آنها در میان طواف کنندگان و نمازخوانان آمده است!
یکی از شرایط اعتکاف، روزه دار بودن است. روزه ای که خود از واجبات دین است.
روزه ی با آن عظمت، از شرایط اعتکاف است پس حساب کنید اعتکاف چیست؟!!!
همانطور که در قرآن، شراب خوار در کنار بت پرست ذکر شده و عذابشان یکی است دقت کنید که اعتکاف کننده در میان طواف کننده و نماز خوان آمده است!!
بسم الله الرحمن الرحیم
تنها دعايى كه بر هر مسلمانى واجب است كه آن را در
واجبترين اعمال خود - نماز - روزى ده مرتبه بگويد، دعاى «اهدنا الصّراط المستقيم» است؛ بنابراين، درخواست هدايت به راه مستقيم، مهمترين دعا است.
آرى، در مقابل راه هاى متعدّدى كه در برابر انسان قرار دارد، (راه هوس هاى خود و ديگران، راه وسوسههاى شيطان، راه نياكان و پيشينيان، راه طاغوتها، راه توقّعات و انتظارات اين و آن و راه خدا و اولياى او) انسان هر لحظه و براى هر چيزى بايد از خدا استمداد جويد كه او را به راه مستقيم هدايت كند.
راه مستقيم راه خدا و اولياى خداوند و بندگان مخلص خدا است.
براى اطمينان به راه خدا، بايد پيرو و دنبالهرو اولياى خدا باشيم، چنانكه در زيارت جامعه مىخوانيم: هركس به شما (اهل بيت) متوسّل شد، به خدا متوسّل شده است. «مَن اعتصم بكم فقد اعتصَم باللّه» و در قرآن مىخوانيم: هركس به خدا متوسّل شد به راه مستقيم هدايت شده است. «و من يعتصم باللّه فقد هُدِىَ الى صراط مستقيم»( آل عمران، 101.)
در روايات، راه مستقيم، راه توحيد، قرآن و فطرت سالم، معرفى شده است.(تفسير نور، ج 1، ص 30.)
شكّى نيست كه تقاضاى راه مستقيم حتى بر اولياى خدا نيز لازم است؛ زيرا
اولاً؛ ماندگارى در راه مستقيم، غير از پيدا كردن راه مستقيم است. چه بسيار افرادى كه به راه مستقيم هدايت مىشوند؛ ولى پايدار نمىمانند؛ يعنى بعد از ايمان، منحرف مىشوند. «آمنوا ثمّ كفروا…»(نساء، 137.)
ثانياً؛ هدايت شدن نيز درجات و مراحلى دارد، همانگونه كه نور ضعيف و قوى دارد، بنابراين افراد هدايت شده، بايد به فكر هدايت برتر و بيشتر باشند. «زادهم هُدى»(محمّد، 17)
ثالثاً؛ ممكن است افرادى در بعضى امور در راه مستقيم باشند؛ ولى نسبت به مواردى در راه نباشند و لذا بايد براى رسيدن به جامعيت راه مستقيم از خداوند كمك بخواهيم. مثلاً؛ انتخاب شغل، دوست، رشته تحصيلى، همسر، عقايد، عمل، اخلاق، رهبر، نماينده، چگونگى در آمد و مصرف آن، ستايش، انتقاد، محبت، قهر، صلح، جنگ، خوردن، قضاوت، انفاق، عبادت، اقتصاد، سياست، روابط و در همه امور بدون الگوى صحيح و كامل نيست؛ لذا انسان نياز به الگوى كامل و بدون نقص دارد كه همان انبيا و اوصيا هستند.
منبع: سایت درس هایی از قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
أَ لَمْ يَأْتِكمْ نَبَؤُا الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَبْلُ فَذَاقُوا َوبَالَ أَمْرِهِمْ
وَ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ( تغابن/5)
ترجمه:
مگرخبر بزرگ کسانی که قبل از شما، منکر(خدا، دین و پیامبر) بودند، به شما نرسید؟! در نتیجه، سنگینی کارشان(فسقشان) را حس کردند، و برای آنها شکنجه ای دردناک است.
بسم الله الرحمن الرحیم
قبل از این، ترجمه ای از آیه ی 45 سوره نحل، بیان کرده بودیم.
اکنون دوباره آن ترجمه را در معرض دید همه قرار می دهیم. البته این بار ریشه ی لغاتِ استخراج شده از کتب لغت که سبب این ترجمه شده اند نیز، در معرض دید همگان قرار می گیرد:
أَ فَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السيِّئَاتِ أَن يخْسِف اللَّهُ بهِمُ الأَرْض
أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَاب مِنْ حَيْث لا يَشعُرُونَ.
ریشه لغات:
مکر: تدبیر وتقدیر برای ضرر رساندن، پوشاندن عملی که به شخص ديگر با تدبير و تقدير، ضرر بزند. کفار، در تدبير و فکر در اخلال، افساد، تضعيف و نابودی حق مدام کار می کنند.
کيد قوی تر از مکر است. حيله هم برای نفع و هم ضرر است. خدعه نيز، پنهان کردن چيزی است که بايد آشکار باشد[1].
سوء: چيزی که در ذات بد باشد.
فرق بین سوء، قبح، ضرر و فساد: سوء، در برابر حسن است. ضرر در مقابل نفع است و در چیزی است که دانسته نیست. در قبح، صورت کار ملاحظه می شود چه در گفتار، چه در عمل يا موضوع. فساد در مقابل صلاح است و اختلال در عمل يا نظر وغيره است. پس سوء در چیزی است که دانسته انجام شود، نیکو نباشد و اعم از جهت صورت و غیره است.
سيئه صفت است بر وزن فعیله و جمع آن، سیئات است. صفت بودنش، دلالت بر دلالت شدیدتر و مؤکدتر از سوء می کند که اسم است.[2]
ال در “السيئات” را اگر جنس بگيریم، يعنی تمام زشتی ها.
“خسف الله به الارض": خدا او را از زمين ناپدید کرد.[3]
فرق بين خسف، کسف، غور و سيخ: مواد کلماتشان را بررسی می کنيم؛ حرف خاء حلقی است. کاف، بالای حلق است. پس در خسف، شدت فرو رفتن در برابر کف است. غور، مرکب از حرف حلقی و حرف لین است، پس دلالت بر نفوذ دقيق و ورود لطیف دارد. اما سيخ،خاء در آخر و حرف لين را در وسط دارد پس دلالت بر دخول جزئی با لین و سپس ثبوت و شدت می کند. خسف از نظر لفظ و معنی نزديک به ماده ی خزی، خسر، خسّ، خشع و خضع است.[4]
أتی: آمدن به سهولت و به جريان طبيعی، چه لازم چه متعدی، چه در مکان، چه در زمان، و چه فاعل و مفعول معقول يا محسوس باشند.[5]
عذب: موافق طبع و مقتضی حال، عذاب با داشتن الف، امتداد را می رساند.[6]
شعور: ادراک دقيق[7]
ترجمه:
پس آيا کسانی که تمام زشتی ها را تدبير کردند، از اينکه خدا در زمين فرو بَرَدِشان (تا به کلی محو شوند[8]) يا آنچه را که موافق طبع کدرشان است به طور مستمر[9] (عذاب)، از جايی که ادراک دقيقش نمی کنند(ناگهانی)، به راحتی برسرشان بفرستد، اطمينان يافتند!!
[1] . حسن، مصطفوی، التحقيق فی کلمات القرآن، ج 11، ص 144.
[2] . همان، ج 5، ص 253.
[3] . سيدعلی اکبر، قرشی، قاموس قرآن،ج 2، ص 247.
[4] . حسن، مصطفوی، ، ج3، ص 58.
[5] . همان، ج1، ص 30.
[6] . همان، ج 8، ص 67؛ سيدعلی اکبر، قرشی، ج 4، ص 43.
[7] . همان، ج 6، ص 75.
[8] . حسن، مصطفوی،، ج 3، ص 57.
[9] . همان، ج8، ص 67.