گنجینه اسرار
سرّی اندر گوش هر یک، باز گفت باز گفت: این راز را باید نهفت
با مخالف، پرده دیگرگون زنید با منافق، نعل را وارون زنید
خوش ببینید از یسار و از یمین ز آنکه دزدانند ما را در کمین
بی خبر، زین ره نگردد تا خبر ای رفیقان، پا نهید آهسته تر
پای ما را نی اثر باشد نه جای هر که نقش پای دارد، گو میای
کس مبادا ره بدین مستی برد پی بدین مطلب، به تردستی برد
در کف نامحرم افتد، راز ما بشنود گوش خران، آواز ما
راز عارف بر لب عام اوفتد طشت اهل مهنی از بام اوفتد
عارفان را قصه با عامی کشد کار اهل دل به بدنامی کشد
این وصیت کرد با اصحاب خویش تا به کلی پرده برگیرد ز پیش
گفتشان کی سر خوشان می پرست خورده می از جام ساقی الست:
اینک آن ساقی به کف ساقی منم جمله اشیا فانی و، باقی منم
در فنای من شما هم، باقئید مژده ای مستان که مست ساقئید
منبع: گنجینه اسرار، عمان سامانی، ص 75.
او می گفت:
او می گفت:
اگر حرف امام را نگیریم و
آن را در وجودمان تصدیق نکنیم
و تغییر نکنیم،
می گندیم.
بعضی ها سال ها برای خود،
چهارچوبی درست می کنند
و در آن می مانند.
حتی گاهی اسمش را دین و سلوک
می گذارند!!!
می گوید: 40 سال این طور
زندگی کرده ام.
می ترسم بیایم و بپرسم
و بفهمم که این همه سال
اشتباه می کرده ام!!!
مثلا کسی نمی دانسته که باید غسل مسّ میت
می کرده و در نتیجه 40 سال نمازهایش باطل بوده است.
اگر 10 سال زودتر می فهمید، که بهتر بود.
می گوید: می ترسم بپرسم و مضطرب شوم.
خب،
در برزخ که مضطرب خواهیم شد.
از خراب شدن نترسید.
از بی آبروشدن نترسید.
در هر منزلی که هستید،
خود را به اهل بیت ارائه دهید.
از استاد و رفیق خوب، فرار نکنید.
در شبهات، اگر احتمال می دهید
که حرف دوستتان به ثواب نزدیک تر باشد،
گرچه اعتقاد شما چیز دیگری است،
آن را بپذیرید.
و
در هر حالی که هستید،
اولویت را به آخرت بدهید.
او می گفت:
عده ای نزد یکی از ائمه آمدند.
حضرت حالشان را پرسید.
آن ها گفتند: وقتی داریم، شکر می کنیم و
وقتی نداریم صبر.
حضرت فرمود: این که حال سگ هاست.
حضرت سپس فرمود:
حال ما این طور است که
وقتی داریم، انفاق،
وقتی هم که نداریم، شکر می کنیم.
آن ها فکر می کردند چون شکر و صبر در قرآن تمجید
شده است، حضرت از حالشان تعریف می کند.
اما این طور نشد.
حضرت نپرسیدند که روزی چند ختم قرآن می خوانی؟
که حضرت بگویند من بیشتر می خوانم،
و آن ها هم بگویند: من مثلا نصف حضرت هستم.
حضرت، جوری تخریبشان می کند که
هیچ راهی نداشته باشند.
پس در واقع:
ولایت، مخرّب ماقبل و معمّر مابعد است.
یعنی ولایت، اعتقادات، اذکار و دارایی ها را خراب می کند.
با ولیّ خدا که باشید،
دائم تخریبتان می کند.
اگر حضرت این را نمی گفتند،
آن افراد تا آخر عمر فکر می کردند که بهترین اند
و می گندیدند.
کار امام این است که خانه آباد را خراب کند
و خانه جدیدی بسازد.
شکر مال وقتی است که نداریم؛
چون خدا را که داریم.
ولیّ نعمت که هست.
حال مردم چنین است که:
بعضی مرض را دوست دارند،
بعضی فقر را و بعضی ….
اما
حضرت فرمود:
ما هر جور که خدا برایمان بپسندد،
همان را دوست داریم.
مردم اگر حرف امام را نپذیرند،
و در وجودشان آن را تصدیق نکنند،
و تغییر نکنند،
می گندند.
He used to say
Some people came to visit one of Imams
Imam asked about their status
They said: when we have, we thank God
And when we don’t have, we wait
Imam said: But this is the way of dogs
They thought, because thanking and waiting
are mentiond in Quran
Imam will appreciate that
Imam said: we give when we have and thank
When we don’t
Therefore
Imam wrecks all you had
And builds something new
Being with Imam
wrecks all your thought
If Imam hadn’t say that to them
They would think forever
That they are very good people and
Would putrefy
The act of Imam is wrecking the past
And building something new
Imam said: when we don’t have, we should thank
Because we have God all the time
We have the owner of all things
Imam said: whatever God wants for us
We want that too
If people don’t accept whatever Imam says
And don’t trust Imam
Or don’t change afterward
They would putrefy
او می گفت:
واژه رقیه به معنای بالا رونده و بالا برنده است.
حضرت رقیه علیها سلام رقیق القلب و در مسائل معنوی سریع الاجابه است.
به عبارت دیگر، ایشان یکی از باب های اجابت دعا است.
حضرت علی اصغر علیه السلام نیز چنین است.
هر کس به حضرت رقیه متوسل شود،
عشق و محبتی که در وجود ایشان است،
به او منتقل می شود و بالا می رود.
حضرت رقیه علیها سلام، به سبب عشق و محبت،
طاقت دوری پدر را نداشتند.
داشتن کمال محبت و علاقه و باز بودن دست
می شود، نورٌ علی نور
به برکت معرفتشان به پدرشان، خدا دست ایشان را باز گذاشته است
تا تمام عالَم را اداره و پذیرایی کنند.
چیزی را که خدا اراده کند، صغیر و کبیر ندارد.
حضرت رقیه علیها سلام بالا رونده اند و بالا می برند.
فرقی نمی کند که به حضرت رقیه متوسل شویم،
یا حضرت علی اصغر یا ……..
وقتی از حضرت رقیه حرف می زنیم،
انگار از حضرت زهرا حرف می زنیم
یا از حضرت علی علیه السلام.
به هر کدام خواستید متوسل شوید و بگویید:
ما را ببرید:
فی مَقعدِ صِدقٍ عِندَ مَلیکٍ مُقتدر
He said
The word “Roqayya” means: booster
The honor Roqayya a.s. is
tenderminded and speedy replier
in spiritual things
She is one of the channels to reply votes
So is the honor Ali asghar a.s
Recoursing to Roqayya
turnovers her love to person
and boosts him (her)
The honor Roqayya a.s
loved her father (Husayn a.s.)
A lot
So she wasn’t patient in his loss
This love plus her mightiness
Make complete gloriness
The benediction of this love
Was her capability to manage all macrocosm
There is no difference between Roqayye a.s
Or Ali a.s. or Zahra a.s. or the rest
Recourse whoever of them you want
And tell them to take us to
The truth site of mighty king (God)
او می گفت:
اباعبدالله برای ظلم، نماز و …. شهید نشد.
دشمنان و قاتلین امام حسین علیه السلام
مگر نماز نمی خواندند؟!
در روز عاشورا، قاتلین و دشمنان ایشان،
جلوی امام حسین و حتی زودتر از ایشان نماز خواندند.
در حالی که
یکی از یاران امام حسین علیه السلام
نماز را به یاد ایشان آورد.
امام حسین علیه السلام
توحید محض است.
خدا خلقت را برای چه آفرید؟
حسین هم برای همان کشته شد.
کنتُ کنزاً مخفیاً فاحببتُ أن اُعرَف
منِ خدا، در غیب الغیوبی ام
مشغول به خودم بودم.
دیدم خیلی دوست دارم که شناخته شوم.
آن خلقی را که خدا دوست داشت بیافریند،
14 معصوم و نور واحد است،
که آیینه یکدیگر و مشغول عشق ورزی اند
آن هم در حقیقت مطلقه محمدیه
که شروع و پایان هم ندارد.
ما را به خاطر 14 معصوم آفریدند
و می برندمان همان جا که خودشان نگاه می کنند.
دست ما را می گیرند و می گویند:
بپا در این ظلمتکده دنیا، گم نشوید.
گرچه یکی از کوچه ها نماز است، اما مقصد نماز نیست.
امام حسین علیه السلام می خواهد ما را از
کوچه نماز، عفو و ……. بگذراند
و به توحید برساند.
هدف خلقت،
هدف شهادت سید الشهداء است.
بالای منبر که می روید، حسین را کوچک نکنید.
چه حقیقتی است اباعبدالله؟!
لاحدی او را فهمیدید؟!
He said
Husayn wasn’t martyred for prayer or unjustice
Husayn enemies used to pray too
In Ashura, Husayn enemies started praying even
before Husayn did
Why God created the universe
That was the reason why husayn was martyred too
God: I was a hidden treasure
I liked to be known
The creation God loved to create, were the 14 holy lights
Thay are mirrors of each other
and busy loving God
In the pure thruth of Muhammad
we are created for the sake of them
They take us with themselves
and pass throught darkness of world
The purpose of creation is the purpose of Husayn’s martyrdom
The monotheism
Husayn is the pure monotheism
Do you know the thruth of Husayn
Do you understand his unlimitedness