هر گاه دشمن حس می کند که در جایی مردم دارند می روند که با اتحاد کامل کاری را انجام دهند و کشور را به جلو ببرند، دست های گوناگون از آستین های مختلف بیرون می آید. انواع کلک ها و حیله ها به کار گرفته می شود. از آیات قران سوء استفاده می کنند.
چطور قرآن را در زمان امام علی علیه السلام بر سر نیزه کردند و مردم را فریب دادند!! مردم امروز که در فریب کاری و حیله گری از مردم زمان امام علی علیه السلام مسلما کمتر نیستند!!
به نام های مختلف مثل مبارزه با استبداد، روشنفکری، علم طلبی، اصلاح طلبی و …..جلوی اتحاد مردم را می گیرند.
خب دشمن ما قسم خورده است!!!!!!!!
قسم مؤکد!!! یعنی چی؟! یعنی از هر راهی که بتواند جلوی دین خدا را خواهد گرفت!!
خودش گفته که حق و باطل را با هم قاطی می کنم. یک کمی حق با یک کمی باطل که قاطی شوند، ساده لوحان و کم خردان فکر می کنند همین حقه!!!
اگر قرآن را مطالعه کنیم، می بینیم که این همیشه سنت بوده است که یک عده خود را بهتر و عاقل تر از دیگران بدانند و پابرهنگان را مسخره کنند.
شیطان یا ابلیس، هر زمان با ترفندی جدید به صحنه می آید.
بنابراین ای مردم ایران، با آگاهی تمام و کمال پای صندوق های رأی برویم تا مشت محکمی به دشمن بزنیم!!
دشمن از ما زخم های زیادی خورده است. نباید ناامید شویم و هر چه بیشتر این مشت ها را بزنیم، او، بیشتر از پا در می آید. چه بسا چندین مشت محکم دیگر کار او را برای همیشه یکسره کند!!
اِن شاءَ اللهُ
میلاد آخرین پیامبر خدا
پیامبر رحمت و مهربانی
بر همه مردم جهان
مبارک باشد
دعایی برای نجات از گرفتاری روحی از استاد حسن زاده آملی:
1) ذکر شریف “یا حیُّ یا قیّوم یا مَن لا اله الا انت“
2) خواندن سوره ” واقعه“
تا چهل روز بخوانید.
جدی اگه پدر و مادرمان ما را به این دنیا نیاورده بودند، هیچوقت توفیق فکر کردن و آشناشدن با خدا را پیدا نمی کردیم!!
وقتی بعد از 8 سال دوری از ایران به این جا برگشتم اتفاقاً دهه فجر بود.
حریصانه همه برنامه های تلویزیون در رابطه با انقلاب را بلعیدم!
بعضی می گفتند: دهه زجر!!
شاخ درآوردم.
در آن موقع چادر سرم نمی کردم. همانطوری با روسری رنگی و مانتوی روشن می رفتم نماز جمعه. همه مسخره ام می کردند. یادم نمی ره یه آقایی گفت: حاج خانمو ببین!!
عاشق راهپیمایی ها بودم. می رفتم و دوربینم را وقف عکس ‘گرفتن از مردم کرده بودم. مردم فکر می کردند جاسوسم!!
یکی گفت: برای چی عکس می گیری؟
تعجب کردم که چرا احساسم را درک نمی کنند!!!
ازخاطرات یک طلبه