پاسخ:
ابتدا باید توجّه داشت که انگیزه تاریخنگاران سنّی از ثبت «تهدید عمر مبنی بر احراق بیت فاطمهعلیهاالسّلام» در آثارشان، اثبات حقّانیّت و مظلومیّت حضرت علیعلیهالسّلام و ایراد خدشه به خلافت ابوبکر نبوده است؛ (چنانچه در سؤال مربوط به «انگیزه ابن قُتَیْبَه» به تفصیل سخن گفتیم.(1))
بلکه برعکس، ایشان در فضای اعتقاد غلط خود به حقّانیّت خلافت ابوبکر و با انگیزه مذمّت حضرت علیعلیهالسّلام و محکوم نمودن ایشان به تخلّف از انجام بیعت با خلیفه رسول خدا، به ثبت «تهدید عمر» اقدام نمودهاند.(2)(3)
عموم مورّخین اهل سنّت «به پشتوانه عقاید تند تسنّنگرایانهشان»، در ثبت حوادث فاطمیّه، تنها به ثبت حوادثی پرداختهاند که با انگیزه فوق، در تعارض قرار نگیرد؛ یعنی: انگشت اتّهام خواننده را به سَمت نظام خلافت برنگرداند و باور خواننده را به سوی حقّانیّت عملکردهای امیرالمؤمنین و فاطمه زهراعلیهماالسّلام متمایل نسازد.
بنابر چنین «انگیزه و معیاری»، در میان مجموعه حوادث فاطمیّه، برخی حوادث باید به طور کامل حذف یا تحریف شوند؛ زیرا کوچکترین اشارهای به حقیقتِ آنها، در تعارض با «انگیزه و معیارِ» مورّخ سنّی قرار میگیرد.
حوادثی هم وجود دارند که نیازمند به نوع خاصّی از تحریف میباشند و اگر این حوادث، به صورت «تقلیل یافته» نقل گردند، نه تنها در تعارض با «انگیزه و معیار» مورّخ سنّی قرار نمیگیرند؛ بلکه، تأمینکننده هدف او نیز محسوب میشوند؛ همانند حوادث احراق بیت فاطمهعلیهاالسّلام که به صورت تقلیل یافته (= تهدید به احراق) نقل گردیدهاند. به عبارت دیگر، «انگیزه و معیارِ» مذکور، مورخ سنّی را بر آن داشته است تا برخی حوادث فاطمیّه را به طور کامل از صفحه کتابش محو نسازد؛ بلکه آن را تحریف کرده و به صورت «تقلیل یافته»نقل نماید.
بنابراین، ثبت، تحریف و یا حذف هر سند تاریخی دیگری مرتبط با حوادث فاطمیّه، در کتب پیروان مکتب خلفا در راستای صیانت از «این هدف و انگیزه» صورت میگیرد و تابع حفظ و نگهداری از آن میباشد.
1- جهت آگاهی بیشتر از انگیزه «ابن قُتَیْبَه» از ثبت سندی حاکی از «تهدید بیت فاطمهعلیهاالسّلام به احراق توسّط عمر» و همچنین زمینهسازی وی، جهت به باور نشاندن عقیدهاش برای خوانندهاش، به سؤال 25 مراجعه کنید.
2- «ابن قُتَیْبَه»، «تهدید عمر مبنی بر به آتش کشاندن خانه فاطمه زهراعلیهاالسّلام» را نقل میکند، امّا سخنی از وقوع احراق درب خانه به میان نمیآورَد ، مراجعه کنید به سؤال 26.
3- برای آشنایی با بررسیهای سندی نقلهای حاکی از تهدید به احراق و دفاع علمی از اسناد آنها بر اساس مبانی رجالی پذیرفته شده در میان دانشمندان اهل سنّت، به کتابهای: «الحجّة الغرّاء علی شهادة الزهراء» تألیف: آیة الله جعفر سبحانی و «ظُلامة الزهراء فی روایات اهل السنّه» تألیف: شیخ یحیی عبدالحسن الدوخی مراجعه نمایید.
حال اين سوال مطرح است كه:
با توجه به حميت و تعصب شديد ابن قتيبه انگيزه او از ثبت سخنان عمر بن خطاب مبني بر تهديد خانه حضرت زهرا سلام الله علیهابه سوزاندن چه ميتواند باشد؟
به عبارت ديگر چرا ابن قتيبه كه يك ناصبي است به درج سندي دست مييازد كه ميتوان از آن مظلوميت اهل بيت صلوات الله علیهم و مذمت عمر و ابوبكر را استخراج نمود؟
براي دستيابي به جواب پرسش فوق نخست بايد ديد كه ابن قتيبه در كجای كتابش و در چه فضايي به ذكر اين ماجرا پرداخته است. (انتشار ترجمه فارسي كتاب الامامه و السياسه به نام امامت و سياست فرصتي به دست داد تا براساس اين نوشتار مطالب اين بخش را تنظيم نماييم ترجمه موردنظر توسط سيدناصر طباطبائي و از روي چاپ مصر: شركه مكتبه و مطبعه مصطفي الباني الحلبي و اولاده انجام يافته است )
تا پس از آن بتوانيم با توجه به شناختي كه از محتواي كتاب الامامه و السياسه به دست آوردهايم انگيزه مولف آن را كشف نماييم
سيري در مطالب مندرج در كتاب الامامه و السياسه
سير يكم
جالب تر آنكه سه حديث دروغين از احاديث اين باب از زبان امیرالمومنین صلوات الله علیه نقل شده است!
بدين ترتيب او در آغاز كتابش عقيده غلط و انحرافي خود مبني بر برتري ابوبكر و عمر از حضرت علي صلوات الله علیه را به خوانندگان اثرش تحميل و القا مينمايد و با درج اين احاديث در ابتداي كتابش تعصب كور مذهبي خود را به طور شفافي به نمايش ميگذارد.
سپس در ذيل آن ماجراي دروغين نماز ابوبكر را با آب و تاب فراواني نقل ميكند!
مولف كتاب در ضمن نقل اين ماجراي ساختگي به خوانندگان كتابش چنين القا مي نمايد كه:
الف) ميراث پيامبر صلي الله عليه و آله در ميان انصار هستند نه قرآن و عترت (ثقلين)!
ب) وقتي پيامبر صلي الله عليه و آله در بستر بيماري چشمانش را باز نمود و فرمود: دوستم را بخوانيد منظورش ابوبكر بود نه حضرت علي صلوات الله علیه
ج) ابوبكر فردي نازك دل بود كه سخت در نمازهايش ميگريست!
د) ابوبكر بنا به دستور رسول خدا صلي الله عليه و آله تا روزي كه ايشان رحلت كرد با مردم نماز مي خواند!
بدين ترتيب او موفق ميشود تا به طرز زيركانهاي عقيده باطل خود مبني بر حقانيت خلافت ابوبكر را به خوانندگان كتابش القا نمايد و پشتوانههايي از احاديث نبوي را براي آن بتراشد!
در ادامه به يادآوري سخناني از انصار ميپردازد و در ضمن آنها خشنودي و رضايت انصار از به خلافت رسيدن ابوبكر را يادآوري مي كند!
سپس سخناني از انصار را به ميان ميآورد كه براساس آنها مي توان گفت: انصار خلافت را حق ابوبكر ميدانسته و مخالفت با او را برخلاف تقواي الهي ميشمردهاند!
مولف كتاب پس از اين مقدمهچينيهاي هدفمند وارد مبحث خودداري سعد بن عباده از بيعت با ابوبكر ميشود.
بديهي است كه اگر خواننده كتاب الامامه و السياسه تا بدين بخش از كتاب با نويسنده آن همدلي و همراهي كرده و پيامهاي او را به خوبي دريافته باشد سعد بن عباده را در اين ماجرا به مخالفت با خليفه رسول خدا و دوري از جماعت صحابه و مسلمين محكوم خواهد كرد!
مولف كتاب در ادامه ماجراي سعد بن عباده از بيعت يكپارچه بني اميه و بني زهره با ابوبكر ياد ميكند آنگاه به موضوع خودداري حضرت علي صلوات الله علیه از بيعت با ابوبكر ميپردازد و از زبان ابوبكر خطاب به حضرت امير صلوات الله علیه مينويسد:
اگر بيعت نكني تو را مجبور نميكنم!
و از زبان ابوعبيده خطاب به آن حضرت علي صلوات الله علیه مي نويسد:
ابوبكر در كار خلافت از تو نيرومندتر است و كارها را همه جانبه در نظر ميگيرد بنابراين كار خلافت را به او بسپار …!
آنگاه در پاسخ به سخنان ابوبكر و سخنان ابوعبيده از زبان حضرت علي صلوات الله علیه مينويسد:
اي گروه مهاجران خدا را در نظر آورديد خلافت و زمامداري محمد صلي الله عليه و آله را از خانه او خارج نكنيد پيروي هواي نفس نكنيد تا گمراه نشويد …
او در ادامه نقل سخنان حضرت علي صلوات الله علیه از استنصارهاي شبانه ايشان نيز ياد مي كند و مينويسد:
علي [صلوات الله علیه] شبانه فاطمه [صلوات الله علیها] دختر پيامبر را بر چهارپايي سوار ميكرد و به مجالس انصار ميرفت و از آنان كمك و ياري ميخواست.
(بدين ترتيب خواننده كتاب اين آمادگي را از لحاظ فكري و روحي پيدا ميكند تا سند تاريخي ديگري به اطلاع او برسد)
مولف كتاب پس از ذكر گام به گام مطالبي كه دور نماي آنها را ملاحظه فرموديد با اتكا به فضايي كه براي مخاطبش فراهم ساخته است خانه علي صلوات الله علیه را مركز توطئه و آشوب عليه جماعت مسلمين معرفي نموده و مينويسد:
ابوبكر از كساني كه همراه علي [صلوات الله علیه] بودند و از بيعت با او خودداري كرده بودند پرسش كرد هنگامي كه آگاه شد آنان در خانه علي [صلوات الله علیه] گرد آمدهاند عمر را به سوي آنان فرستاد.
عمر به درب خانه علي [صلوات الله علیه] آمد و از آنان خواست تا بيرون بيايند و با ابوبكر بيعت كنند ولي آنان از اين كار خودداري كردند. عمر درخواست هيزم كرد و گفت: سوگند به كسي كه جان عمر در دست اوست بيرون آييد وگرنه خانه و اهلش را به آتش خواهم كشيد.
به عمر گفته شد: اي ابوحفص فاطمه [صلوات الله علیها] در آن خانه است. عمر گفت: حتي اگر فاطمه [صلوات الله علیها] نيز در خانه باشد. آناني كه در خانه علي [صلوات الله علیه] بودند همگي بيرون آمدند و بيعت كردند مگر علي [صلوات الله علیه].
اين چنين گفته شده است كه علي [صلوات الله علیه] سوگند ياد كرده بود از خانه بيرون نيايد و عبا بر دوش نيندازد تا وقتي كه قرآن را گردآوري كند. فاطمه [صلوات الله علیها] جلوي درب ايستاد و گفت: هيچ مردمي همچون شما ديدارشان براي من بد و نفرتانگيز نيست.
جنازه رسول خدا صلي الله عليه و آله را بر روي دست هاي ما تنها گذاشتيد و كار خلافت را ميان خود قطعه قطعه كرديد و در اين خصوص از ما جويا نشديد و حق را به ما بازنگردانديد. عمر نزد ابوبكر آمد و گفت: آيا از اين فرد متخلف بيعت نمي گيري؟
ابوبكر به قنفذ كه آزاد شده وي بود گفت: برو و علي [صلوات الله علیه] را نزد ما بياور. قنفذ نزد علي [صلوات الله علیه] آمد و گفت: خليفه رسول خدا تو را ميخواند علي [صلوات الله علیه] گفت: چقدر زود بر پيامبر صلي الله عليه و آله دروغ روا داشتيد.
قنفذ برگشت و موضوع را به آگاهي ابوبكر رسانيد ابوبكر پس از شنيدن سخنان علي [صلوات الله علیه] گريهاي طولاني كرد. عمر بار دوم گفت: به كسي كه از بيعت با تو خودداري كرده است فرصت مده. ابوبكر بار ديگر به قنفذ گفت: نزد علي [صلوات الله علیه] برو و به او بگو: اميرالمومنين !!!!!! تو را به بيعت با خود فرا ميخواند ( لازم به تذكر است استفاده از لفظ اميرالمومنين براي اشاره به خلفا از دوران عمر در ميان مسلمان رواج يافت.)
قنفذ نزد علي [صلوات الله علیه] آمد و وي را از سخنان ابوبكر آگاه گردانيد. علي [صلوات الله علیه] در پاسخ وي گفت: سبحنان الله چيزي را ادعا كرده است كه از آن او نيست. قنفذ برگشت و سخنان علي [صلوات الله علیه] را به آگاهي ابوبكر رسانيد. وي نيز بار ديگر گريه اي طولاني كرد.
عمر برخاست و گروهي نيز با وي آمدند تا اين كه به درب خانه فاطمه [صلوات الله علیها] رسيدند. فاطمه [صلوات الله علیها] وقتي آگاه شد چه كساني پشت درب هستند با صداي بلند چنين گفت: پدر ، رسول خدا چه چيزهايي كه پس از تو از فرزند خطاب و ابوقحافه ديدم.
مردم وقتي صدا و گريه فاطمه را شنيدند گريه كنان برگشتند. نزديك بود قلبهاي آنان پاره و جگر آنان تكه تكه شود. اما عمر و عدهاي باقي ماندند.
آنان علي [صلوات الله علیه] را از خانه بيرون آوردند و وي را نزد ابوبكر بردند. به علي [صلوات الله علیها] گفتند: بيعت كن. علي [صلوات الله علیها] گفت: اگر بيعت نكنم چه ميكنيد؟ در پاسخ وي گفتند: در اين صورت سوگند به خدا گردن تو را خواهيم زد.
علي [صلوات الله علیه] گفت: در اين صورت بنده خدا و برادر رسول خدا را ميكشيد. عمر گفت: بنده خدا را ميكشيم ولي برادر رسول خدا را هرگز. ابوبكر ساكت بود و سخني نميگفت كسي در آن ميان گفت: آيا او را فرمان نمي دهي كه با تو بيعت كند.
ابوبكر گفت: تا زماني كه فاطمه [صلوات الله علیها] در كنار او است او را مجبور بر اين كار نمي كنم. تا اينجا دانستيم كه مولف كتاب الامامه و السياسه در كجاي كتابش و در چه فضايي به ذكر ماجراي تهديد به احراق پرداخته است.
منبع:www.sonnat.net
بسم الله الرحمن الرحیم
اندیشیدن به روح انسان با بصیرت حیات می بخشد.
(امام علی علیه السلام)
پیوند: http://esramagazine.net/jamadi32/?p=426
با نام خدا
اما آنچه كه ما موظفيم به اين بانو اقتدا كنيم و وظيفه داريم، مأمور هستيم و راهش هم ممكن است آن است كه اين بانو (سلام الله عليها) هم در اعتقادات، هم در اخلاق، هم در حقوق، هم در فقه مطالب فراواني را فرمودند و عمل كردند و تعليم دادند و دستور عمل كردن را هم به ما دادند.
سرّ اينكه در پايان بخش اول به اين نتيجه رسيديم كه وجود مبارك فاطمه آمد كه بماند؛ نه آمد كه برود؛ نظير افراد ديگر نيست كه ميآيند و ميروند بلكه او آمد كه بماند و اگر اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) درباره عالمان دين فرمود: «العلماء باقون ما بقي الدهر» مصداق كامل و بالذات اين علما خود معصوميناند و چون فرمود: «نحن العلماء وَشيعتنا المتعلمون وَسائر الناس غثاء» و اگر علما شامل غير معصوم بشود بالعرض و بالتبع است. آن عالمي كه ارتباطش به اهل بيت كامل است آن ميماند؛ آن عالمي كه بهره ولايياش كم است كم ميماند؛ آن كه بيولايت است «ذلك ميت الاحياء» مانند ديگران از بين ميرود و از ياد ميرود.